پیام های سیاسی

پیام های عاشورا

اسلام، دینی است که بعد سیاسی آن بسیار نیرومند است. احکامی که جنبه اجتماعی و سیاسی دارد و نقشی که یک مسلمان در قبال موضوع حق و باطل بر دوش دارد، نیز اهمیت مساله حکومت و رهبری و دخالت مردم در سرنوشت اجتماعی خویش و نظارت بر روند کار حاکمان و مسوولان امور، گوشه ای از این بعد را نشان می دهد.
فلسفه سیاسی اسلام و طرح مکتب برای مدیریت جامعه، به صورت ولایت است. معیارهای دین برای زمامداران، ملاک های ارزشی است. در دوران پیامبر و ائمه، حکومت از آن آنان است و در عصر غیبت، حق ولی فقیه که نمایندگی از معصوم دارد. مبنای تصدی حکومت، لیاقت و توان عملی و شایستگی تقوایی است، نه روز. حاکمان نیز در چهارچوب دین خدا به اداره امور می پردازند.

(فهرست این بخش)

با این مقدمه، عاشورا را حرکتی انقلابی بر ضد انحرافی سیاسی و دینی حکام مستبد می بینیم و قیام سیدالشهداء (علیه السلام) را سرشار از بار سیاسی. اسارت مردم در جنگ حکومت ظالمانه و تلاش برای رهایی آنان و سپردن زمامداری به امام صالح به قصد گسترش حق و عدل در جامعه، گوشه ای از این بعد را نشان می دهد و حرکت امام حسین (علیه السلام) و خاندان و یارانش جهت آگاهی بخشی به توده های مردم و ترسیم سیمای رهبر شایسته و افشای چهره والیان بی دین و دنیا پرست و ستمگر، گوشه ای دیگر را.

از این رو قیام عاشورا برای همه آنان که حق، عدالتخواه، مبارز، مدافع مظلوم، جهادگر در راه خدا، شهادت طلب، مصلح اجتماعی و آزاد اندیش و آزاده اند، پیام دارد و به گواهی تاریخ، بنیان بسیاری از نهضت های ضد ظلم و مقاومت های در برابر تجاوز و حرکت هایی در راستای تشکیل حکومت اسلامی بر درس های عاشورا استوار بوده است. اگر ماهیت سیاسی و مبارزاتی قیام عاشورا برای جهانیان به خوبی ترسیم شود، در میان انسان های آزاده و ملت های دربند و آزادیخواه، هواداران و شاگردان بسیاری خواهد یافت.
عاشورا پاسخی به اینگونه سوال ها است که: حاکم شایسته کیست؟ صفات رهبر مسلمانان کدام است؟ وظیفه حکومت در قبال مردم چیست؟ مردم در جامعه اسلامی چه حقوق و چه وظایفی دارند؟ با نظام جور چه باید کرد؟ برای قیام مردمی چه زمینه هایی لازم است؟ دامنه امر به معروف و نهی از منکر تا کجاست؟ معیارها و مبناهای ساختار سیاسی جامعه چیست؟ ولایت و بیعت چه کسی لازم و تکلیف آور است؟ و ... مسائلی از این دست.

ولایت رهبری

از مهم ترین اصول اسلام، ولایت است. ولایت به معنای پذیرفتن رهبری پیشوای الهی و نیز اعتقاد به این که امامان معصوم، پس از پیامبر اسلام، از سوی خداوند بر مردم ولایت دارند. نظام سیاسی اسلام و شیوه حکومتی دین به پایه ولایت است. ولی خدا حاکم الهی بر مردم است و اطاعت او به عنوان ولی الامر واجب است.
ولایت، هم یک مساله عاطفی و درونی نسبت به اهل بیت است، هم یک مساله اعتقادی است؛ یعنی پیشوایی ائمه معصوم را از جانب خدا دانستن و به جانشینی آنان برای رسول خدا عقیده داشتن، هم یک موضوع سیاسی است، یعنی شیوه و نظام حکومتی در اسلام، که رد عصر حضور، ولایت امر بر عهده امامان است و در عصر غیبت، متعلق به فقهای عادل شیعه است.
ولایت بر مسلمین را امامان، حق خودشان می دانستند و به غاصب بودن دیگران عقیده داشتند، چرا که این منصب الهی از سوی خدا برای ائمه تعیین شده است و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز بارها آن را اعلام داشته است.
آنان که به ناروا بر مسند زعامت مسلمین و خلافت جانشینی پیامبر تکیه زدند، وصیت و فرمان پیامبر را زیر پا گذاشتند. ولایت در اسلام بر پایه لیاقت و صلاحیت است و صالح ترین فرد برای زمامداری مسلمانان امامان معصوم بودند. از این رو امام حسین (علیه السلام) فرمود:
و نحن اهل البیت اولی بولایه هذالامر علیکم من هذا المدعین ما لیس لهم.(395)
ما خاندان پیامبر بر تصدی این امر (و خلافت و حکومت بر شما) از این مدعیان ناحق، سزاوارتریم.
عقیده به این ولایت، انسان موالی را در خط رهبری ولی خدا قرار می دهد، اگر عشق می ورزد، به ولی صالح است، اگر اطاعت و تسلیم دارد، نسبت به او است، اگر نصرت و یاری هم دارد، هدیه به پیشوای الهی است و اگر می جنگد، در رکاب و به فرمان حجت خدا است و این موهبتی است که برخی یا اساسا چنین باوری ندارند، یا اگر عقیده به ولایت ائمه هم داشته باشند، گاهی در عمل از انجام تکلیف برخاسته از این ولایت پذیری سر باز می زنند؛ یا در عمل، ولایت ظالمان را گردن می نهند.
امام حسین (علیه السلام) در نامه ای که به مردم بصره و بزرگان آن شهر نوشت، از جمله چنین فرمود:
پس از آن، خداوند، پیامبرش را به سوی برد، ولی مردم حکومت و خلافت را از ما گرفتند و ما برای جلوگیری از تفرقه در امت، چیزی نگفتیم، در حالی که می دانیم ما برای این حق مسلم، از کسانی که آن را عهده دار شدند، شایسته تر و ذی حق تریم... اگر شنوای سخنم باشید و فرمان مرا اطاعت کنید، شما را به راه رشد و کمال، رهبری می کنم.(396)
در سخنانی که در برخورد با سپاه حر داشت که گذشت امام فرمود:
فانکم آن تتقوا و تعرفوا الحق لاهله یکن ارضی الله.(397)
اگر تقوا داشته باشید و حق را برای اهلش بشناسید، خدا را بیشتر خشنود می سازد.
امام، چون ولایت را حق می دانست، مردم را به سوی آن فرا می خواند و به آن احتجاج می کرد. پس از مرگ معاویه، وقتی والی مدینه به دستور یزید، می خواست از امام بیعت بگیرد، آن حضرت نپذیرفت. به فرزند زبیر گفت: هرگز بیعت نخواهم کرد؛ چرا که امر خلافت پس از برادرم حسن (علیه السلام) از آن من بود که معاویه چنان کرد (و برای یزید از مردم بیعت گرفت): لان الامر کان لی من بعد اخی الحسین (علیه السلام)(398)...
در زیارتنامه ها گاهی لعنت بر کسانی آمده است که ولایت آنان را انکار کردند و امه حجدت ولایتکم.(399) و خطاب به امام حسین (علیه السلام) بارها تعبیر مولا به کار رفته است.
تداوم این ولایت در عصرهای پس از عاشورا، گردن نهادن به رهبری خدایی و تسلیم بودن در مقابل اولیاء خدا و کسانی است که در دین برای آنان ولایت قائل شده اند. این باور و اعتقاد، باید همه تلاش ها و جهتگیری ها و موضعگیری های انسان را در مسیر ولایت قرار دهد و حرکت انسان موالی، بر محور ولات باشد.
از سرمایه های مهم نهفته در حرکت عاشورا، معرفی رهبری صالح به امت اسلام و افشای رهبران ناشایست است. فلسفه سیاسی اسلام مبتنی بر این محور است که عهده دار رهبری جامعه کسی باشد که صلاحیت های علمی، اخلاقی، حسب و نسب، مدیریت و قاطعیت در او باشد. شناخت این شایستگی ها دشوار است و گاهی هم در قضاوت های مردم، هوی و هوس یا گرایش های خاص، تاثیر می گذارد. گزینش الهی برترین انتخاب است. خداوند برای رهبری جامعه اسلامی امامان معصوم را به جانشینی رسول خدا، تعیین کرده است که هم معصوم اند، هم در جهات الگویی و دارا بودن کمالات لازم، پیشتاز و برتر از همه اند. این خط سیاسی در مساله رهبری از نقاط قوت و امتیاز شیعه است که برای رهبر، ویژگی های خاصی را معتقد است، چه در مورد امامان معصوم، چه نسبت به فقهایی که در عصر غیبت، عهده دار ولایت امر می شوند.(400)

تولی و تبری

ولایت و برائت، از فروع دین و از واجبات عملی اسلام است؛ یعنی با دوستان خدا دوستی کردن و با دشمنان خدا دشمنی کردن و از آنان برائت و بیزاری جستن. موالات و ولایت، تولی همه از یک ریشه و دارای یک مفهوم است و نشان دهنده همبستگی خطی، فکری، عملی و سیاسی یک مسلمان با رهبران الهی و پیشوایان حق است. کسی که ولایت دارد، یعنی خدا و رسول و امام را ولی خویش می داند و با عمل صالح و تقوا و طاعت به اولیای خدا تقرب می جوید و با آنان پیوند می یابد.
به فرموده امام باقر (علیه السلام):
لا تنال ولایتنا بالعمل والورع(401)
به ولایت ما جز با عمل و پرهیزگاری نمی توان رسید.
زندگی مکتبی یک مسلمان ایجاب می کند که خط فکری و سیاسی خود را در جامعه و نسبت به حق و باطل مشخص کند و پیرو جناح حق و مطیع ولی خدا باشد و با دشمنان دین و امامت و رهبری صالح، ستیز و دشمنی داشته باشد نه آن که بی طرف بماند. پیوند مرامی با اهل بیت پیامبر، یک تکلیف در حد شعار و گفتار، بلکه در عمل و رفتار. این ولایت و برائت، گاهی مسلمان متعهد را به صحنه جهاد و شهادت هم می کشد و باکی نیست، چرا که در راه خدا است و پاداش دارد. امام رضا 7 فرموده است:
کمال الدین ولایتنا و البرائه من عدونا.(402)
کمال دین، ولایت ماست و برائت از دشمنانمان.
به امام صادق (علیه السلام) گفتند: فلانی دوستدار شما است، اما در بیزاری و برائت از دشمنان شما ضعیف است و ناتوان. حضرت فرمود:
هیهات! دروغ می گوید کسی که مدعی ولایت ماست، ولی از دشمنان ما برائت ندارد.(403)
در عصر امام حسین (علیه السلام)، حق در وجود آن حضرت متجلی بود و باطل در چهره یزید. یک مسلمان متعهد، می بایست که تولی با او و تبری از دشمنانش داشته باشد. یاران امام، با شجاعت از فرزند پیامبر حمایت و نصرت می کردند و مخالف جبهه یزید و ابن زیاد بودند. سخنان و رجزها و اشعارشان این را نشان می دهد.
ابوالشعثاء کندی در رجز خویش هنگام نبرد، چنین می گوید:
یارب انی الحسین ناصر - و لابن سعد تارک و هاجر(404)
خدایا من یاور حسن و واگذارنده ابن سعد.
بریر بن خضیر نیز این گونه اظهار می کند:
اللهم انی ابرء الیک من فعال هولاء القوم.(405)
خدایا من از کار این گروه به پیشگاه تو تبری می جویم.
شب عاشورا که یاران امام، اظهار پشتیبانی می کنند، نافع برخاسته دشمنی می کنیم.
خط تولی و تبری تنها در عصر امام حسین (علیه السلام) نبود. خط و مرام او پیوسته در تاریخ هست و اقتضای تولی و تبری، به کار بستن آن با همراهان و هم مسلکان امام و دشمنان او در طول تاریخ است.
در زیارتنامه های معصومین، به ویژه زیارت سیدالشهدا، به صورت مکرر موضوع تولی و تبری آمده و به عنوان گامی جهت نزدیک شدن به خدا به شمار آمده است.
در زیارت امام حسین (علیه السلام) می خوانیم:
انی اتقرب الی الله بزیارتکم و بمحبتکم و ابرء الی الله من
اعدائکم.(406)
من با زیارت و محبت شما به خدا تقرب می جویم و از دشمنانتان به خدا بیزاری می جویم.
همه سلام ها، اظهار محبت و دوستی با امام حسین و ائمه معصوم (علیه السلام) که در زیارتنامه هاست، نشانه تولی است و همه لعنت ها، عذاب خواستن ها، ابراز ناخرسندی از دشمنانشان، گواه تبری از آنان است و زیارت ها موج می زند از سلام ها و لعنت ها. این نفرین و لعنت، حتی شامل آنان که با رضایشان، در صف مخالفان امام قرار گرفتند، می شود. از جمله می خوانیم:
لعن الله قاتلک و لعن الله خاذلک و لعن الله من رماک و لعن الله من طعنک و لعن الله المعینین علیک و لعن الله السائرین الیک ... و لعن الله اعوانهم و اتباعهم و اشیاعهم و انصارهم و محبیهم ...(407)
لعنت خدا بر قاتلان تو، بر آنکه تو را خوار کرد، به تو تیر افکند، بر تو نیزه زد، آنان که بر ضد تو یاری کردند، به جنگ تو شتافتند. لعنت خدا بر همه یاران و پیروان و کمک کنندگان و دوستدارانشان باد.
این اوج برائت و فراگیری تبری را می رساند.
در زیارت جامعه و زیارت دیگر از جمله زیارت حضرت عباس 7 است:
فمعکم، معکم لا مع عدوکم، انی بکم مومن و بایابکم من المومنین و بمن خالفکم و قتلکم من الکافرین.(408)
با شمایم، با شمایم، نه با دشمنانتان. به شما و بازگشت شما ایمان دارم و به مخالفان و قاتلان شما کفر می ورزم.
کسانی که حسین بن علی را یاری نکردند و فریاد استغاثه او را شنیدند ولی به نصرت او نپرداختند، مرتکب گناه شدند. این فریاد هل من ناصر پیوسته به گوش می رسد.
پیام عاشورا این است که در میدان های مبارزه حق و باطل در هر جا و هر زمان، بی تفاوت نباشید، بلکه به یاری حق و تولای ولی خدا قیام کنید و از پیروان باطل و مخالفان امام، تبری بجویید. تا شهادتی که در زیارت اربعین می دهید، راست باشد، نه دروغ و شعار، آنجا که می گوید:
اللهم انی اشهدک انی ولی لمن والاه و عدو لمن عاداه.(409)
خدایا تو را شاهد می گیرم که من ولی و دوستدار کسی هستم که با او ولایت داشت باشد و دشمن کسی هستم که با حسین بن علی دشمنی کند.
امام امت در تداوم این خط در همه اعصار می فرماید:
لعن و نفرین و فریاد از بیداد بنی امیه لعنه الله علیهم با آنکه آنان منقرض و به جهنم رهسپار شده اند، فریاد بر سر ستمگران جهان و زنده نگهداشتن این فریاد ستم شکن است.(410)

امر به معروف و نهی از منکر

حیات جامعه اسلامی به حساسیت مردم نسبت به احکام خدا و نظارت عمومی در امور والیان و مسوولان و مردم عادی است. به این مساله مهم اجتماعی از بعد مکتب، امر به معروف و نهی از منکر گفته می شود که از واجبات دینی بر عهدهی هر مسلمان است.

معروف، هر کار نیک و شایسته و خداپسندی است که در دین به آن دستور داده شده است و منکر، هر عمل ناپسند و خلافی است که شیطان به آن دعوت می کند. این خوبی ها و بدی ها گاهی در مورد مسائل فردی و جزئی است، گاهی نیز در امور اجتماعی و حکومتی.
در قرآن کریم و روایات اسلامی در اهمیت این دو فریضه و نقش اصلاحی آنها و زیان ها و مفاسد ترک آن دو تکلیف، بسیار سخن گفته شده است و به عنوان برترین فریضه به شمار آمده که فرایض و احکام الهی دیگر، در سایه امر به معروف و نهی از منکر، قوام و استواری می یابد. در صدر اسلام، عمل به این تکلیف مهم از سوی مسلمانان واگذاشته شد و مردم به خاطر ترس یا طمع، از تذکرهای زبانی و اقدام های عملی در این راه، کوتاهی کردند و در نتیجه، دین به ضعف گرایید و فاسقان مسلط شدند.
امام حسین (علیه السلام) در ضمن بیان انگیزه های قیام خویش به این عنصر مهم اشاره داد؛ آنجا که می گوید:
ارید آن آمر بالمعروف و انهی عن المنکر.(411)
یکی از درس های نهفته در این سخن، آن است که فریضه امر به معروف و نهی از منکر، تنها در تذکراتی نسبت به بعضی از گناهان جزئی از سوی افراد عادی خلاصه نمی شود، بلکه قیام بر ضد حکومت ستم و تلاش برای اصلاح ساختار سیاسی جامعه و تشکیل حکومتی بر اساس حق و قرآن نیز از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر است، آن گونه که امام حسین (علیه السلام)، حماسه عاشورایی خود را عبارت از همان دانست.
مرحله قبلی این فریضه، آن است که انسان در درون، دوستدار خوبی ها و معروف ها باشد و از منکرات و مفاسد و گناهان بیزار باشد. این محبت و نفرت قلبی، به زبان هم جاری می شود و در عمل هم تجلی می یابد. سالار شهیدان نسبت به مرحله قلبی (هنگام وداع با قبر رسول خدا برای بیرون آمدن از مدینه) می فرماید: خدایا من معروف را دوست می دارم و از منکر بدم می آید.
اللهم و انی احب المعروف و اکره المنکر.(412)
در یک مرحله جلوتر، آن حضرت در بیان های صریح خویش، یزید را مردی شرابخوار و فاسق و جنایتکار می داند و پیروان او را ملازمان شیطان و واگذارندگان اطاعت خدا می شمارد و حکومت اموی را حرام کننده حلال و حلال کننده حرام معرفی می کند که بدعت ها را زنده و سنت ها را میرانده اند. با وجود این منکرات آشکار در سلطه حاکم، شوریدن بر ضد او به عنوان نهی از منکر، وظیفه است.
گرچه زبان های وابسته به خلافت، حرکت مکتبی او را نوعی شورش و عصیان برضد خلیفه قلمداد کردند که مستحق سرکوبی بود، ولی وارثان شهادت، نباید پیام خون شهدای کربلا را از یاد ببرند. آنچه در زیارتنامه های امام حسین (علیه السلام) تاکید مکرر شده که:
من شهادت می دهم که تو نماز و زکات را بر پا داشتی و امر به معروف و نهی از منکر کردی.
همه برای تبیین فلسفه قیام او است تا رنگ مکتبی آن در هیاهوی تبلیغات دشمن گم و کمرنگ نشود.
در زیارت مخصوصه آن حضرت است:
امرت بالمعروف، و نهیت عن المنکر.(413)
پیروان فرهنگ عاشورا، با الهام از حماسه امام حسین (علیه السلام) نبض پر حرکت جامعه انقلابی اند و نسبت به جریان امور و وضعیت فرهنگی و سیاسی حساسیت نشان می دهند و با حضور دائم در میدان امر به معروف و نهی از منکر، عرصه را بر فساد آفرینان تنگ می سازند؛ چون می دانند که عقب نشینی و سکوت در این جبهه، پیشروی و گستاخی دشمنان حق و فسادگستران در جامعه را به دنبال دارد. تذکر لسانی حداقل عمل له تکلیف در این گونه شرایط است و اگر این فرضیه، ترک و فراموش شود، حدود الهی تعطیل شده و احکام خدا مورد تحقیر و استهزاء قرار خواهد گرفت.
امام حسین (علیه السلام) در مسیر راه کربلا، در خطبه ای با اشاره به شرایط پیش آمده و اینکه دنیا دگرگون شده و معروف، رخت بربسته و به حق عمل نمی شود و از باطل دوری جسته نمی شود، شوق خود را به لقاء خدا و مرگ شرافتمندانه ابراز می کند و زندگی در کنار ستمگران را مایه نکبت می شمارد و چنین شرایطی را زمینه مساعد برای قیام می داند.(414)
سکوت در برابر ظلم و بدعت و انحراف، منکری بود که در آن عصر رواج داشت و مردم از ترس جان یا بیم خطرها و ضررها یا به طمع دنیا و دریافت زر و سیم، در مقابل آشکارترین منکرات که در بالاترین سطوح انجام می گرفت، اعتراض نمی کردند. قیام کربلا راه انتقاد از حکومت جور و اعتراض علیه ستم و قیام بر ضد طاغوت را گشود و از آن پس، بسیاری از خون شهدای کربلا الهام گرفتند و مبارزات خود را مبتنی و مستندبه نهضت حسینی کردند.

عدالتخواهی

از بارزترین مفاسد حکومت اموی، ظلم به مردم و نادیده گرفتن حقوق آنان بود و از بارزترین محورهای قیام عاشورا نیز عدالتخواهی و ستم ستیزی بود.
عدالت، فرمان خدا و رسول است و دامنه آن همه امور زندگی را در بر می گیرد، حتی رفتار عادلانه میان فرزندان را. ولی جهت بارز و عمده آن، عدالت اجتماعی و مراعات حقوق افراد از سوی حکومتها است و حکومت جائر و سلطه ستم از زشت ترین منکراتی است که باید با آن مبارزه کرد.
امویان هم به اهل بیت پیامبر ستم کردند، هم میان بندگان خدا رفتاری ظالمانه و روشنی براساس طغیان و عدوان پیش گرفتند. تکلیف اسلامی هر مسلمان ایجاب می کرد که با ستم مبارزه کند، بویژه کسی همچون اباعبدالله (علیه السلام) که در موضع امام حق، تکلیف سنگین تر و بیشتری داشت. آن حضرت در یکی از سخنرانی های خویش، با استناد به سخن حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) که قیام علیه جائرانه را لازم می شمارد، خود را شایسته ترین فرد برای قیام جهت تغییر حکومت و ساختار سیاسی قلمداد فرمود،(415) در سخن دیگری بنی امیه را اهل ستم به عترت پیامبر دانست:
و تعدت بنو امیه علینا.(416) و در نامه ای که به بزرگان کوفه نوشت، تکلیف و مشخصه امام راستین را حکومت طبق قرآن و قیام به قسط و حق برشمرد:
فلعمری ما الامام الا الحاکم بالکتاب، القائم بالقسط.(417)
در سخن دیگر، حرکت خویش را برای اقامه عدل و رفع ظلم از مظلومین و ایمنی یافتن بندگان خدا یاد کرد: و یامن المظلومین من عبادک.(418)
این هدف، در سخن دیگر یاران امام نیز دیده می شود. مسلم بن عقیل پس از دستگیری، خطاب به ابن زیاد فرمود: ما آمده ایم تا به عدالت فرمان دهیم و به حکم قرآن فرا بخوانیم.(419)
در زیارت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) نیز می خوانیم: اشهد انک قد امرت بالقسط و الدل و دعوت الیهما.(420) شهادت می دهم که تو به قسط و عدالت دستور دادی و به این دعوت کردی.
ماهیت عدالتخواهی در قیام عاشورا و ظلم ستیزی امام حسین (علیه السلام) سرمایه الهام ملت ما در قیام بر ضد طاغوت بود. امام خمینی (قدس سره) بر این ماهیت در نهضت سید الشهداء (علیه السلام) تصریح کرده می فرماید:
سید الشهداء (علیه السلام) تصریح کرده می فرماید:
سیدالشهدا سلام الله علیه از همان روز اول که قیام کردند برای این امر، انگیزه شان اقامه عدل بود.(421) سیدالشهدا سلام الله علیه، که همه عمرش را و همه زندگیش را برای رفع منکر و جلوگیری از حکومت ظلم و جلوگیری از مفاسدی که حکومت ها در دنیا ایجاد کردند، تمام عمرش را صرف این کرد و تمام زندگی اش را صرف این کرد که این حکومت، حکومت جور بسته بشود و از بین برود.(422)
عدالت به معنای برخورداری همه از حقوق اسلامی و انسانی و رعایت یکسان حق میان همه و همه را به یک چشم دیدن نیز در نهضت عاشورا متجلی است. امام حسین (علیه السلام) روز عاشورا بر بالین همه شهیدان حاضر شد، چه جوان خودش و چه غلامش، چه مولی و چه نوکر؛ همه از عنایت آن حضرت برخوردار شدند.

یکجا رخ غلام و پسر بوسه داد و گفت - در دین ما سیه نکند فوق با سفید

از سوی دیگر، حضرت زینب (علیها السلام) بر یزید اعتراض کرد که آیا این عادلانه است که خانواده خودت در حجاب و حرم، مستور باشند ولی خاندان پیامبر را با این وضع، به دشت و بیابان کشانده ای که همه به چهره های آنان بنگرند: امن العدل یابن الطلقاء تخدیرک حرائرک و سوقک بنات رسول الله سبایا؟...(423)
پیام عاشورا، دعوت از انسان ها برای تلاش در راه اقامه عدل و قسط است که بدون حیات اجتماعی مبتنی بر عدل، همه ارزش ها تباه می شود و زمینه مرگ دستورهای دینی آیین الهی فراهم می آید. به تعبیر حضرت امیر (علیه السلام):
العدل حیاه الاحکام.(424)
عدالت، مایه حیات احکام اسلام است.

ظلم بر محو عدالت سخت می کوشد هنوز ظالم از خون دل مظلوم، می نوشد هنوز
تا عدالت را کند جاوید در عالم، حسین - خون پاکش بر بساط ظلم، می جوشد هنوز

باطل ستیزی

مبارزه حق و باطل در تاریخ بشری و در مکتب های الهی، سابقه ای طولانی دارد. باطل، چه در زمینه افکار و عقاید، چه در بعد رفتاری و اخلاقی و چه در محور اجتماعی و حکومتی، به عنوان چیزی بوده که همه انبیا و اوصیا و امامان با آن مبارزه کرده اند.
سنت الهی نیز بر این بوده که با نیروی حق، باطل را نابود می ساخته است: بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمعه فاذا هو زاهق.(425)
خدا حق است و شرک و شرکا باطل. اسلام حق است و کفر و نفاق، باطل. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان (علیهم السلام) حقند و مخالفانشان باطل. عدالت و صدق، حق است و جور و فریب، باطل. حکومت اسلامی حق است و سلطه های طاغوتی باطل.
جهاد مسلمانان در زمان پیامبر خدا با پیروان باطل بود و جنگ های سه گانه امیرالمومنین (علیه السلام) نیز با گروه های باطلی بود که نقاب حق به چهره زده بودند. امام حسین (علیه السلام) در زمان خویش، با باطلی صریح و آشکار، همچون حکومت یزید روبه رو بود و تکلیف او مبارزه با این حکومت فاسد و عملکردهای متکی به باطل در جامعه بود.
سیدالشهدا (علیه السلام) یکی از زمینه های قیام خویش را این فرموده که: آیا نمی بینید به حق عمل نمی شود و از باطل پرهیز نمی کنند؟ پس باید به استقبال شهادت رفت ...(426)
بدعت، مصداق دیگری از باطل است، یعنی آنچه از دین نسبت، به نام دین رواج دادن و به آن عمل کردن. حکومت امویان در خط زدودن سنت و احای بدعت بود و امام، برای مبارزه با این باطل، قدم در راه جهاد و شهادت گذاشت، چرا که می دید سنت مرده و بدعت زنده شده است؛ فان السنه قد امیتت و آن البدعه قد احییت(427) و می فرمود: یزید، مردی شرابخوار و عیاش و فاسق است و صلاحیت خلاف ندارد و کسی همچون من با مثل یزید بیعت نخواهد کرد.
اساس نزاع اهل بیت پیامبر و خاندان اموی، تقابل حق و باطل و ایمان و کفر بود، نه خصومت شخصی و خانوادگی. حضرت ابا عبدالله (علیه السلام) در این باره فرموده است:
نحن و بنو امیه اختصمنا فی الله عزوجل، قلنا صدق الله و قالو کذب الله(428)
ما و بنی امیه بر محور خدا با هم نزاع کردیم. ما گفتیم: خدا راست گفته است، آنان گفتند خدا دروغ گفته است.
تلاش برای بازگرداندن خلافت اسلامی و حمایت مسلمین به مجرای حق و اصیل خود، و از بین بردن سلطه جائرانه باطل، صفحه دیگری از این مبارزات باطل ستیزانه است. امام حسین (علیه السلام) در اشاره به حقانیت خویش و ضرورت خلع امویان از حکومت باطل خود می فرمود:
و نحن اهل البیت اولی بولایه هذا الامر علیکم من هولاء المدعین ما لیس لهم و السائرین فیکم بالجور و العدوان.(429)
ما خاندان، برای سرپرستی این امر (و حکومت) بر شما، سزاوارتر از این مدعیانی هستیم که به ناحق، ادعای خلافت دارند و در میان شما به ستم و تجاوز رفتار می کنند.
امام حسین (علیه السلام) در منزل بیضه در نطق مهم خود من رای سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله ....(430) کلام حضرت رسول را بازگو می کند، کلامی (صلی الله علیه و آله و سلم) که تکلیف مقابله و مبارزه با سلطه های جائر و آنان را که پیمان الهی را شکسته و با سنت پیامبر مخالفت می کنند و رفتاری تبهکارانه و ظالمانه دارند، بیان دارد. سپس آن را بر حکومت یزید تطبیق می کند؛ چرا که پیرو شیطان و مخالف خدا شده اند و دست به فساد و ستم آلوده اند. (صلی الله علیه و آله و سلم) در امام، این نطق مهم، تکلیف باطل ستیزی را به صورت کلی و همیشگی روشن می سازد و تصریح می کند که در برابر قدرت های باطل، نباید سکوت و سازش کرد.
الهامی که انقلابیون ایران در نهضت عاشورایی خود از کربلا می گرفتند، دستمایه مبارزات آنان با رژیم طاغوت بود. در سال های جنگ نیز، رزمندگان حق طلب، به خاطر مبارزه با باطل قدم در میدان های جهاد و شهادت می گذاشتند. البته که میدان مبارزه با باطل، بسیار گسترده تر از عملیات نظامی است. وقتی بروز باطل در صحنه های سیاسی، فرهنگی، اعتقادی، مطبوعات، روابط سیاسی و ... باشد، آنجا هم باید با باطل مبارزه کرد، تا حق، روشن و حاکم گردد.

جهاد

از تکالیف مهم مسلمانان در حراست از دین و کیان خویش و مقابله با دشمنان، جهاد است، کوششی همه جانبه و فراگیر، به تناسب زمان و شرایط، برای دفع تجاوز یا دفاع یا دفاع از مظلوم و حفظ اسلام و جان و مال مسلمانان.
این فرضیه، که از: فروع دین است، عامل عزت مسلمین است.
کربلای حسینی یکی از مظاهر عمل به این تکلیف دینی بود. جهاد، گاهی برضد متجاوزان و دشمنان خارجی است، گاهی علیه شورشیان و اهل بغی و فساد در داخل. گاهی هم مبارزه با حکومت ظالم است که کمر به هدم اسلام بسته است. حتی در روایات، گفتن سخن حق در برابر پیشوای ستمگر نیز جهاد به حساب آمده است.
در عصر امام حسین (علیه السلام)، مردم گرفتار حکومت ظالم و فاسدی شده بودند که برای مقدسات دینی و نوامیس مسلمانان و اسلام عزیز، هیچ حرمتی قائل نبود و اسلام در سایه چنان حکومتی در معرض نابودی قرار گرفته بود. تکلیف مبارزه با حکومت ستم، امام حسین (علیه السلام) را به موضعگیری علیه یزید واداشت و این کار، مستند به سخن پیامبر مخالفت می کند و در میان مردم به گناه و طغیان رفتار می کند، اگر با عمل و گفتار بر ضد او اقدام نکند بر خداوند است که او را به جایگاه (و کیفر)ش (یا جایگاه همان ظالم) برساند: من رای سلطانا جائرا....(431)
امام حسین (علیه السلام)، قیام بر چنین حکومتی را واجب می دید و با امتناع از بیعت با یزید، به مکه رفت و از آنجا به کوفه عزیمت کرد، تا شیعیان را در جهاد ضد ستم رهبری کند.
شیعیان کوفه نیز بر همین اساس، نامه های دعوت به آن حضرت نوشته و او را به کوفه فراخواندند تا بر محور امامتش، با آل امیه بجنگند. جهاد حسین بن علی (علیه السلام) برای احیاء دین و پاسداری از حق و عدالت بود و در این راه، هم خودش و هم یارانش حاضر بودند کشته شوند ولی سلطه ظلم را نپذیرند. جهاد او از نوع جهاد با بغی داخلی بود. امام در دیداری که با فرزدق در مسیر راه کوفه داشت، ضمن برشمردن فسادهای حکومت امویان و تعطیل حدود و رواج میخواری و غارت اموال مردم، فرمود: من سزاوارترین کسی هستم که به یاری دین خدا برخیزم و شریعت مطهر او را عزیز بدارم و در راه او جهاد کنم تا کلام الهی، برترین شود: و انا اولی من قام بنصره دین الله و اعزاز شرعه و الجهاد فی سبیله لتکون کلمه الله هی العلیا.(432)
بر خلاف تبلیغی که دشمنان اهلی بیت می کردند تا قیام امام حسین (علیه السلام) را نوعی شورش و عصیان برضد خلیفه قلمداد کنند و از این رهگذر، کشتن او را جایز شمرند، امامان شیعه اصرار داشتند که قیام عاشورا را جهاد و امام حسین (علیه السلام) و یارانش را مجاهدان و شهیدانی معرفی کنند که در راه امر به معروف و نهی از منکر و دفاع از دین خدا و مبارزه با بدعتها و برای خدا قیام کردند و شهید شدند. در زیارتنامه های امام حسین (علیه السلام) و شهدا به واژه های جهاد و شهادت، فراوان بر می خوریم. درباره امام حسین (علیه السلام)، تعبیراتی همچون: الزاهد الذائد المجاهد، جاهد فیک المنافقین و الکنار، جاهدت فی سبیل الله، جاهدت الملحدین، جاهدت عدوک، جاهدت فی الله حق جهاده و ...(433) به کار رفته است. درباره شهدای دیگر نیز این تعبیرات دیده می شود: جاهدتم فی سبیله اشهد انکم جاهدتم فی سبیل الله، الذابون عن توحید الله.(434)
بالاترین مرحله جهاد آن است که کسی خالصانه، با همه توان، تا آخرین دم، به نبرد با دشمنان خدا برخیزد، با زبان، با سلاح، با نثار خون و ایثار جان و شهادت. امام حسین (علیه السلام) و شهدای عاشورا همه به این مرز کامل جهاد نائل آمدند. از این رو در زیارتنامه های امام حسین (علیه السلام)، مسلم جهادی شایسته و بایسته و کامل.
عاشورا صحنه تجلی این تکلیف دینی بود. وجوب جهاد علیه کفار و دشمنان اسلام نیز دستور دین برای همه و در همه دوران ها با همه دشمنان است. علمای دین نیز در طول قرون، پیوسته پیشگام جهاد با دشمنان اسلام و سلطه جویان بر مسلمین بوده اند. انقلاب اسلامی ایران یکی از بارزترین حلقه های جهادی عاشورائیان بر ضد طاغوت و طغیان و ستم بود، در سال های دفاع مقدس نیز، رزمندگان اسلام با الهام از عاشورا به دفع تجاوز دشمن و حماسه آفرینی های ستودنی پرداختند. عاشورا الهام بخش رزمندگان بود و کربلا مکتب جهاد و شهادت بود. به تعبیر امام خمینی (قدس سره).
انقلاب اسلامی ایران، پرتوی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است.(435)
درباره اینکه قیام ملت ایران ریشه در آن عاشورای حماسه آفرین دارد، امام امت فرموده است:
نهضت دوازده محرم و پانزده خرداد در مقابل کاخ ظالم شاه و اجانب، به پیروی از نهضت مقدس حسینی چنان سازنده و کوبنده بود که مردانی مجاهد و فداکار تحویل جامعه داد که با تحریک و فداکاری، روزگار را بر ستمگران و خائنان سیاه نمودند و ملت بزرگ را چنان هشیار و متحرک و پیوسته کرد که خواب را از چشم بیگانه و بیگانه پرستان ربود.(436)
امام امت، درس های جهاد و شهادت عاشورا را برای همه و همیشه می داند و می فرماید:
عاشورا، قیام عدالتخواهان با عددی قلیل و ایمانی و عشقی بزرگ در مقابل ستمگران کاخ نشین و مستکبران غارتگر بود و دستور، آن است که این برنامه، سرلوحه زندگی امت در هر روز و در هر سرزمین باشد. روزهایی که بر ما گذشت، عاشورای مکرر بود و میدان ها و خیابان ها و کوی و برزن هایی که خون فرزندان اسلام در آن ریخت، کربلای مکرر.(437)
دامنه این جهاد که ضامن تعالی امت اسلام است، بسیار گسترده است و مسلمانان جز در سایه جهاد، به عزت نمی رسند. حضرت علی (علیه السلام) جهاد را مایه عزت دانسته است و الجهاد عزا للاسلام.(438) امام امت در گسترش این فرهنگ عزت آفرین می فرماید:
جنگ ما جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمی شناسد و ما باید در جنگ اعتقادیمان، بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم.(439)

آزمون

مقصود از آزمون در اینجا، امتحان کردن یاران و آزمون همراهان در یک حرکت انقلابی و اصلاحی است. وارد یک صحنه مبارزاتی شدن، جز با یاران و همراهانی آزموده و امتحان داد، به موفقیت نمی رسد. گزینش همراهان و تصفیه نیروها از ناخالصان بی انگیزه یا دنیا طلب و سست همت، شرط امیدواری به نتیجه بخشی یک نهضت است.
آنچه محور این آزمایش است عبارت است از: اعتقاد واقعی و جدی نیروها به مبارزه، اطاعت بی چون و چرا از رهبری، تقید و تعهد نسبت به تکالیف و برنامه ها، صداقت و خلوص همراهان، توانایی جسمی و رزمی برای نبرد، روحیه قوی برای استقامت تا پایان کار.
امام حسین (علیه السلام) در طول راه کربلا، چندین بار یاران خویش را آزمود: ایشان با بازگویی حوادث و پیشامدهای کوفه و خبر دادن از اینکه این کاروان به سوی شهادت می رود و پیشگویی شهادت خود و همراهان، افراد بی انگیزه و غیر مطیع و دنیا پرست را که به امید غنیمت، همراه شده بودند تصفیه کرد، تا تنها عاشقان شهادت و خالصان در اطاعت و فداکاری بمانند. چون می دانست که اگر این واقعیات را برای همراهان بیان کند، تنها کسانی با او خواهند ماند که حاضر به مواسات و ایثار و شهادت در رکاب او باشند.(440)
این فلسفه آزمون که برای جداسازی پاکان از غیر پاکان است، در قرآن مجید نیز آمده است: ... حتی یمیز الخبیث من الطیب.(441)
امام حسین (علیه السلام) در منزل زباله وقتی خبر کشته شدن مسلم و هانی و عبدالله بن بقطر را به یاران خویش داد، فرمود: هر که می خواهد برگردد. در این زمان، عده ای از دور او پراکنده شدند.(442)
به نقلی امام فرمود، ای مردم! هر یک از شما که توان صبر کردن بر تیزی شمشیر و ضربه نیزه ها دارد، همراه ما بماند، و گرنه برگردد!.(443)
چنین سخنی را هنگام عزیمت از مکه به سوی عراق نیز در خطبه ای فرموده بود که هر کس آماده شهادت است، با ما حرکت کند من کان باذلا فینا مهجته ... فلیر حل معنا.(444)
شب عاشورا، در آن خطبه معرف، ضمن تشکر از یاران، فرمود: بیعتی بر گردن شما ندارم، هر که می خواهد برود و از تاریکی شب استفاده کند. اما هیچ یک از یاران آن شب نرفتند.(445) حتی وقتی قاسم بن حسن پرسید که آیا کشته خواهم شد، امام ابتدا پرسید که مرگ در نظر او چگونه است؟ گفت: شیرین تر از عسل. پس از این امتحان موفقیت آمیز بود که حضرت، بشارت شهادت را به وی نیز داد.(446)
حضرت زینب (علیها السلام) نیز به این نکته مهم که یک اصل نظامی به حساب می آید، توجه داشت که شب عاشورا، وقتی امام حسین (علیه السلام) سری به خیمه او زد و اندکی به به صحبت با یکدیگر نشستند، هلال بن نافع که بیرون خیمه ایستاده بود، شنید که آن بانو از امام حسین (علیه السلام) می پرسد: برادرم! آیا تصمیم و نیت های این اصحاب را خوب، به دست آورده و استعلام کرده ای؟ من بیم آن دارم که فردا چون جنگ درگیرد و نیزه ها به هم بخورد، تو را تنها گذارند! امام فرمود: آری، به خدا قسم اینان را آزموده ام، اینان همه دلیر مردانی اند که در راه من با مرگ انس گرفته اند، آن گونه که کودک به سینه مادرش مانوس است.(447)

اصلاح

جامعه ای که از معیارهای اصیل دین و ملاک های ارزشی فاصله بگیرد، فساد در پیکره آن ریشه می دواند و روابط انسانی و ارتباطات اجتماعی و آنچه میان حاکم و ملت پیش می آید، دچار انحراف از صراط مستقیم می شود. گسترش بی بند و باری و رواج ظلم و حاکمیت پول و حیف و میل بیت المال مسلمین و تعرض بی مورد نسبت به زندگی و مال و جان مسلمانان و نبودن امنیت و عدالت، گوشه ای از این فساد اجتماعی است. راه فساد زدایی نیز اقدام های اصلاحی برای متقاعد کردن مسوولان به رفتار عادلانه و اجرای دقیق قانون و عمل به کتاب و سنت است. این نوعی حرکت اصلاحگرانه است که امام حسین (علیه السلام) نیز در نهضت خویش آن را دنبال می کرد و بر اوضاع نابسامان اجتماع، صحه نمی گذاشت و مهر سکوت بر لب نمی زد.
سیدالشهداء (علیه السلام) در سخن معروف خویش با اشاره به این هدف اصلاحی، خروج خویش را با انگیزه طلب اصلاح در امت پیامبر معرفی کرده است: و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی.(448)
در سخن دیگر نیز حرکت خویش را نه براساس نزاع قدرت یا سلطه جویی یا دنیاطلبی، بلکه برای آشکار ساختن معالم دین و اظهار اصلاح در شهرها امنیت یافتن مظلومان و عمل به فرایض و سنن و احکام الهی دانسته است: ... و لکن لنری المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک ....(449)
این اصلاحگری، هم شامل شیوه های رفتاری حکومت جائر و مسوولان می شود، هم خصلت ها و عملکرد مردم و امت را در برمی گیرد.
ترغیبی که امام حسین (علیه السلام) در یکی دیگر از خطبه هایش جهت فداکاری و جانبازی دارد، همراه با ترسیمی از اوضاع اجتماعی آن روز است که: آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل اجتناب نمی گردد؟ پس در چنین شرایطی باید مومن (با مبارزه اش) مشتاق دیدار خدا باشد؛ چرا که زندگی در چنین دوره ای مایه ننگ و عسرت است و مرگ، سعادت است.(450)
قیام اصلاحی ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) ریشه در نهضت های اصلاحی انبیا داشت و او وارث خط صلاح و اصلاح پیامبران بود و در این راه جان داد تا مفاسد برچیده شود. این مساله را از زبان حضرت خمینی (رحمه الله علیه) بشنویم که فرمود:
تمام انبیا برای اصلاح جامعه آمده اند، تمام. و همه آنها این مساله را داشتند که فرد باید فدای جامعه شود ... سیدالشهدا (علیه السلام) روی همین میزان آمد رفت و خودش و اصحاب خویش را فدا کرد، که فرد باید فدای جامعه بشود، جامعه باید اصلاح بشود.(451)
امام امت که قیام خویش را در همین راستا می دانست و با الهام از نهضت عاشورا، برضد طاغوت و مفاسد اجتماعی و نابسامانی ها قیام کرد، به پیوند این حرکت با قیام عاشورا این چنین اشاره می کند:
سیدالشهدا (علیه السلام) وقتی می بیند که یک حاکم ظالمی، جائری در بین مردم دارد حکومت می کند، تصریح می کند حضرت که اگر کسی ببیند که حاکم جائری در بین مردم حکومت می کند، ظلم دارد به مردم می کند، باید مقابلش بایستد و جلوگیری کند، هر قدر که می تواند. با چند نفر، با چندین نفر که در مقابل آن لشکر هیچ نبود، لکن تکلیف بود آنجا که باید قیام بکند و خونش را بدهد تا اینکه این ملت را اصلاح کند، تا اینکه این علم یزید را بخواباند و همین طور هم کرد و تمام شد ... همه چیزهای خودش را داد برای اسلام. مگر ما، خون ما رنگین تر از خون سیدالشهدا است؟ چرا بترسیم از اینکه خون بدهیم با اینکه جان بدهیم؟.(452)
اصلاح جامعه از بعد مبانی اعتقادی، خصلت های اخلاقی، حاکم ساختن معیارهای ارزشی، ترویج فرهنگ دینی و مبارزه با خرافات و بدعت ها و ستم ها، به نحوی در همان مفهوم بدعت ستیزی و پیام احیاگری هم می گنجد، که در آن محور، بیشتر مورد دقت و کاوش قرار گرفته است و امام حسین (علیه السلام)، بعدی از اصلاح طلبی خویش را بر مبنای احیای کتاب و سنت و زدودن بدعت و جاهلیت از افکار و اعمال مردم بر می شمارد. (بدعت ستیزی، ص 43).

پیروزی خون بر شمشیر

همیشه فتح، به معنای پیروزی نظامی نیست. گاهی سلاح مظلومیت، برنده تر از سلاح آهنین و آتشین است و خون شهدا در یک مبارزه حق بر ضد باطل، پایه های سلطه جور را سست می کند و زمینه آگاهی مردم و سپس قیام آنان را فراهم می آورد و جبران ظالم، پس از رسوایی، شکست خورده و نابود می شوند. این مفهوم پیروزی خون بر شمشیر است.
نهضت عاشورا چون بر پایه حق خواهی و اخلاص و ایمان بود و شهدا برای ادای تکلیف الهی و یاری حجت خداوند، جان خود و ایمان بود و شهدا برای ادای تکلیف الهی و یاری حجت خداوند، جان خود را فدا کردند، خداوند به حرکتشان برکت و آثار فراوان داد و در واقع، آنان پیروز شدند و امویان نابود و فراموش گشتند.
روزی در مدینه، پس از واقعه عاشورا، ابراهیم بن طلحه از امام زین العابدین (علیه السلام) پرسید:
من الغالب؟ چه کسی پیروز شد؟ حضرت فرمود:
اذا دخل وقت الصلاه فاذن و اقم تعرف من الغالب(453)
این نشان دهنده نوعی دیگر از فتح و پیروزی است که برتر از فتح نظامی است، و آن ماندگاری فکر و اندیشه و پیروز شدن منطق و هدف کسی است که با شهادت خویش، برای اسلام فداکاری کرده است.
تاثیری که شهادت امام حسین (علیه السلام) و یارانش بر افکار مردم آن روز و بیداری وجدان ها داشت، حتی بر خانواده خود یزید و وابستگان تاثیر گذاشت، نشانه پیروزی شهادت مظلومانه بر سلاح های ظالمان است. وقتی همسر خولی جنایتکار، به عمل شوهرش و آوردن سر مطهر امام حسین (علیه السلام) اعتراض می کند و با او ترک رابطه می نماید(454) و دلیل دیگری بر همین تاثیر خون پاک شهید است.
در زیارت امام حسین (علیه السلام) خطاب به آن حضرت می گوییم:
اشهد انک قتلت و لم تمت بل برجاء حیاتک حییت قلوب شیعتک و بضیاء نورک اهتدی الطالبون الیک و اشهد انک نور الله الذی لم یطفا و لا یطفا ابدا ...(455)
شهادت می دهم که تو کشته شدی ولی نمردی، بلکه به امید حیات تو، دل های پیروانت زنده می شود و با فروغ نور تو رهجویان تو هدایت می شوند. گواهی می دهم که تو آن نور خدایی که هرگز خاموش نشده و خاموش نمی شود. تو آن چهره پاینده الهی هستی که هلاک نشده ای و از بین نخواهی رفت. شهادت می دهم که این تربت، تربت تو است و این حرم، حرم توست و این جا شهادتگاه تو است. به خدا سوگند، آنکه تو را یاری و حمایت کرد، خوار نیست و به خدا قسم کسی که تو را نصرت نمود، مغلوب و شکست خورده نیست ....
آنچه درباره شهدای کربلا با عنوان فوز و رستگاری و کامیابی مطرح می شود، جلوه ای دیگر از این نوع پیروزی خون بر شمشیر است. خطاب به شهدای کربلا می گوییم:
اشهد انکم الشهداء و السعداء و انکم الفائزون فی درجات العلی.(456)
خود امام حسین (علیه السلام) اظهار امیدواری می کرد که شهادتش، خود او را به کرامت و دشمنانش را به خواری و خفت برساند و قاتلان از جایی که فکرش را هم نمی کردند، مورد انتقام الهی قرار گیرند: و ایم الله انی لارجوا آن یکرمنی ربی بالشهاده بهوانکم، ثم ینتقم لی منکم من حیث لا تشعرون.(457)
در اثر همان جنایت ها، آتش فتنه در دودمان امویان افتاد و به تیغ ستم خویش نابود شدند. این سخن امام در روز عاشورا به عمر سعد بود که: امام والله لو قد قتلتمونی لقد القی الله باسکم بینکم و سفک دمائکم(458)، به خدا سوگند، اگر مرا بکشید، خداوند نیرو و قدرت شما را بر خودتان خواهد افکند و خون هایتان را خواهد ریخت.
این منطق، سرلوحه مبارزات شیعه بر ضد طاغوت ها قرار گرفت و در انقلاب اسلامی نیز امت ما از نثار شهید و خون باکی نداشتند، چرا که آن را زمینه ساز پیروزی نهایی بر طاغوت می دانستند. امام امت نیز که ماه محرم را ماه پیروزی خون بر شمشیر نام نهاد، بر اساس همین باور و دیدگاه بود. درباره این ماه خونین فرمود:
ماهی که خون بر شمشیر پیروز شد؛ ماهی که قدرت حق، باطل را تا ابد محکوم و داغ باطله بر جبهه ستمکاران و حکومتهای شیطانی زد؛ ماهی که به نسل ها در طول تاریخ، راه پیروزی بر ستیزه را آموخت ...ماهی که باید مشت گره کرده آزادیخواهان و استقلال طلبان و حقجویان، بر تانک ها و مسلسل ها و جنود ابلیس غلبه کند و کلمه حق، باطل را محو نماید.(459)

الگوگیری

انسان ها بیش از حرف ها و نوشته ها، از اشخاص و عمکردها الگو می گیرند. تاثیر گذاری یک حادثه یا الگوی رفتاری بر اندیشه ها و عمل های مردم، بیشتر از گفتار است. از این رو در قرآن کریم، کسانی به عنوان اسوه معرفی شده اند تا مردم در ایمان و عمل از آنان سرمشق بگیرند. حادثه هایی هم که از پیشینیان در قرآن آمده است، به ویژه بخش هایی که به نیکی ها، ایمان ها، صبرها، مجاهدت ها و اطاعت ها و ایثارهای فرزانگان اشاره شده، همه برای معرفی الگوست.
تاریخ اسلام و شخصیت های برجسته اسلامی نیز برای مسلمانان در همه دوره ها الگو بوده است و تعالیم دین ما و اولیاء مکتب نیز توصیه کرده اند که از نمونه های متعلی و برجسته در زمینه های اخلاق و کمال، سرمشق بگیریم.
در میان حوادث تاریخ، عاشورا و شهدای کربلا از ویژگی خاصی برخوردارند و صحنه صحنه این حماسه ماندگار و تک تک حماسه آفرینان عاشورا، الگوی انسان های حق طلب و ظلم ستیز بوده و خواهد بود، همچنان که اهل بیت به صورت عام تر، در زندگی و مرگ، در اخلاق و جهاد، در کمالات انسانی و چگونه زیستن و چگونه زیستن و چگونه مردن، برای ما سرمشق اند. از خواسته های ما است که حیات و ممات ما چون زندگی و مرگ محمد و آل محمد باشد: اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد.(460)
امام حسین (علیه السلام) حرکت خویش را در مبارزه با طاغوت عصر خودش، برای مردم دیگر سرمشق می داند و می فرماید: فلکم فی اسوه(461)
نهضت عاشورا، الهام گرفته از راه انبیا و مبارزات حقجویان تاریخ و در همان راستا است. استشاهدی که امام حسین (علیه السلام) به کار پیشینیان می کند، نشان دهنده این الگوگیری است. هنگامی که می خواست از مدینه خارج شود، این آیه(462) را می خواند: فخرج منها خائفا یترقب قال رب نجنی من القوم الظالمین.(463) که اشاره به خروج خائفانه حضرت موسی از شهر و گریز از سلطه طاغوتی فرعون و ظلم او است و نشان می دهد که آن اقدام موسای کلیم، می تواند الگو به حساب آید که حضرت، آیه مربوط به او را خواند.
قبل از حرکت نیز در وصیتنامه ای که به برادرش محمد حنفیه نوشت و مبنا و هدف و انگیزه خروج را بیان کرد، از جمله تکیه آن حضرت بر عمل بر سیره جد و پدرش و پیمودن همان راه بود و نهضت خود را در همان خط سیر معرفی کرد: و اسیر بسیره جدی و ابی علی بن ابی طالب.(464) و سیره پیامبر و علی (علیه السلام) را الگوی خویش در این مبارزه با ظلم و منکر دانست. این شیوه، تضمینی بر درستی راه و انتخاب است که انسان مبارز، از اولیاء دین و معصومین الگو بگیرد و برای کار خود حجت شرعی داشته باشد. در سخنی دیگر، آن حضرت فرموده است: ولی و لهم و لکل مسلم برسول الله اسوه.(465) و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را اسوه خود و هر مسلمان دیگر قلمداد کرده است.
پیامبر اکرم، دو فرزندش امام حسین و امام حسین (علیها السلام) را امام معرفی کرده است، چه قیام کنند، چه بنشینند: ابنای هذا امامان، قاما او قعدا.(466)
پس قیام عاشورا نیز در همان خط امام و اسوه و الگو بودن امام حسین (علیه السلام) بود و عمل آن حضرت برای امت می توانست سرمشق و سرخط باشد و مبنای مشارکت پیروان امامت در مبارزه با حکومت یزید باشد، مبارزه ای که ریشه در جهاد همه پیامبران ربانی و همه جهادهای مقدس مسلمانان صدرالسلام در رکاب حضرت رسالت داشت.
در زیارت مسلم بن عقیل، می خوانیم که: گواهی می دهم که تو بر همان راهی رفتی که مجاهدان بدر، در راه خدا رفتند و با دشمنان خدا پیکار کردند .(467) این جمله نشان می دهد که شهدای بدر به عنوان الگویند و شهیدان نهضت امام حسین (علیه السلام) نیز در تاسی به آنان در خون خویش غلتیده اند.
در زیارت شهدای کربلا می خوانیم: سلام بر شما ربانیان، شما برای ما پیشتاز و پیشاهنگ و ما هم پیرو و یاور شماییم: انت.لنا فرط و نحن لکم تبع و انصار.(468)
هم خطی و هم سویی جهاد رزمندگان با اسوه های خداپسند که از سوی مکتب، معرفی شده است، به آن جهاد، مشروعیت و قداست می بخشد.
چون عاشورا الگو بود، هم کسانی که به هر دلیلی در آن شرکت نکردند، بعدها حسرت و افسوس می خورند، و هم کوتاهی کنندگان نسبت به یاری امام، جزو توابین شدند و در فکر جبران گذشته بر آمدند. این حاکی از شاخص بودن حرکت امام است.
در تاریخ اسلام نیز، بسیاری از قیام های ضد ستم و نهضت های آزادی بخش، با الهام از حرکت عزت آفرین عاشورا شکل گرفت و به ثمر رسید. حتی مبارزات استقلال طلبانه هند به رهبری مهاتما گاندی، ثمره این الگوگیری بود؛ همچنان که خود گاندی گفته است:
من زندگی امام حسین (علیه السلام)، آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خوانده ام و توجه کافی به صفحات کربلا نموده ام و بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستی از امام حسین (علیه السلام) سرمشق بگیرید از امام حسین (علیه السلام) پیروزی کند؟.(469)
قائد اعظم پاکستان، محمد علی جناح نیز گفته است:
هیچ نمونه ای از شجاعت، بهتر از آنکه امام حسین (علیه السلام) از لحاظ فداکاری و تهور نشان داد، در عالم پیدا نمی شود.به عقیده من تمام مسلمین باید از سرمشق این شهیدی که خود را در سرزمین عراق قربان کرد، پیروی نمایند.(470)
عاشورا، این پیام را می دهد که باید از این الگو که در زمینه هایی همچون: شجاعت، ایثار،اخلاص، مقاومت، بصیرت، ظلم ستیزی، دشمن شناسی، فداکاری، اطاعت از پیشوا، عشق به شهادت و زندگی ابدی، سرمشق است، پیروی کرد؛ چرا که ماهیت خود نهضت عاشورا، الهام گرفته از سیره اولیاء خدا و عمل پیامبر و علی (علیه السلام) است، و به شهادت تاریخ، خود این حادثه، مهمترین الگوی مبارزات حق طلبانه بوده است.
بارزترین نمونه آن، انقلاب اسلامی ایران بود که درس ها و الگوهای عاشورا، قوی ترین دستمایه جهاد مردم بر ضد طاغوت و دفاع رزمندگان در جبهه نبرد هشت ساله به شمار می رفت. نبرد و شهادت مظلمومانه برای رسوا ساختن ظالم، عمل به تکلیف در شدیدترین حالات تنهایی و بی یاوری، رها نکردن هدف حتی با کمبود نفرات و شهادت یاران، همه و همه از ثمرات الگوگیری از عاشورا بود.
امام امت، در اسوه بودن عاشورا برای نهضت پانزده خرداد می فرماید:
ملت عظیم الشان، در سالروز شوم این فاجعه انفجارآمیزی که مصادف با پانزده خرداد 42 بود، با الهام از عاشورا آن قیام کوبنده را به بار آورد. اگر عاشورا و گرمی و شور انفجاری آن نبود، معلوم نبود چنین قیامی بدون سابقه و سازماندهی واقع می شد. واقعه عظیم عاشورا از 61 هجری تا خرداد 42 و از آن تا قیام عالمی بقیه الله ارواحنا لمدمه الفداء در هر مقطع، انقلاب ساز است.(471)
از عاشورا، حتی در زمینه تاکتیک ها و کیفیت مبارزه و سازماندهی نیروها و خط مشی مبارزه و بسیاری از موضوعات دیگر هم می توان الهام گرفت. در این زمینه هم رهنمود امام خمینی (قدس سره) چنین است:
حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) از کار خودش به ما تعلیم کرد که در میدان وضع باید چه جور باشد و در خارج میدان وضع چه جور باشد و باید آنهایی که اهل مبارزه مسلحانه هستند چه جور مبارزه کنند و باید آنهایی که در پشت جبهه هستند چطور تبلیغ کنند. کیفیت مبارزه را، کیفیت اینکه مبارزه بین یک جمعیت کم با جمعیت زیاد باید چطور باشد، کیفیت اینکه قیام در مقابل یک حکومت قلدری که همه جا را در دست دارد با یک عده معدود باید چطور باشد، اینها چیزهایی است که حضرت سید الشهدا به ملت ما آموخته است ...(472)
سزاوار است که نهضت عاشورا از ابعاد مختلف، مورد بازنگری دقیق قرار گیرد و شیوه های مبارزه، خطوط اصلی تبلیغ، عوامل ماندگاری یک حرکت انقلابی و ثمربخشی آن در طول سالیان متمادی، و درس هایی که برای به حرکت درآوردن ملتهای خفته و خمود در آن نهفته است، تبیین گردد و عاشورا به یک مکتب و دانشگاه تبدیل گردد.

تدبیر و برنامه ریزی

قیام عاشورا، یک نهضت حساب شده و با برنامه بود، نه یک شورش کور و بی هدف. برای لحظه لحظه و روز به روز و مقطع به مقطع آن، دوراندیشی و تدبیر به کار گرفته شده بود و با پیش بینی همه حالات و صورت های حادثه، چاره اندیشی های دقیق انجام یافته بود. چه آنچه که به جبهه توطئه های دشمن، چنین تدبیری را می توان دید.
ویژگی هر حرکت مبارزاتی موفق نیز، برخورداری از برنامه ریزی است. حرکت عاشورا می تواند برای چنین مبارزه ای در دل یک قدرت مسلط باطل و در شرایط محدود و کنترل های دقیق دشمن، الگو به شمار آید.
با مروری به حوادث عاشورا از آغاز حرکت امام حسین (علیه السلام) از مدینه تا پایان ماجرا، به نمونه هایی از این برنامه ریزی ها بر می خوریم که اشاره وار، از این قرار است:
- حفاظت شخصی (در دیدار امام با ولید در مدینه و مراقب جوانان هاشمی از امام)
- تعیین نیروی گزارشگر در مدینه برای رساندن اطلاعات لازم به امام (محمد حنفیه)
خنثی کردن توطئه ترور امام در مکه که قرار بود توسط عمربن سعید انجام گیرد
- جمع آوری اطلاعات از رهگذران و مسافران در طول مسیر به سمت کوفه
- جذب نیروی پشتیبان برای جبهه کربلا توسط امام و کیفیت نصب خیمه ها و استقرار نیروها
- سازماندهی فرات خودی و ایجاد مانع نفوذ دشمن به خیمه های امام
- مهلت خواهی شب عاشورا برای تقویت روحیه معنوی یاران
- مواظبت در میدان برای جلوگیری از غافلگیر شدن به دست نیروهای دشمن.
- استفاده از پوشش سیاه کوفه برای پیوستن به امام، توسط برخی از نفرات.
- در دست داشتن ابتکار عمل در کربلا، از نظر نقطه فرود و استقرار.
- تلاش برای ایجاد اختلال در تصمیم گیری فرماندهان نظامی دشمن
- و ....
در زمینه برنامه ریزی های روانی و تبلیغی به نفع جبهه حق و بر ضد تحرکات سپاه کوفه و حکومت شام نیز به نمونه هایی اشاره می شود که هر یک از اینها می تواند به عنوان یک تدبیر به شمار آید:
- نامشروع دانستن خلافت یزید.
- همراه آوردن شهود برای صحنه های عاشورا برای گزارشگری های بعدی (زنان و اطفال).
- بهره گیری از حضور زنان و کودکان در تاثیر گذاری عاطفی بر مردم دیگر
- نامه نگاری و پیام رسانی به کوفه و بصره و تبیین هدف قیام
- سنجش افکار و محاسبه زمینه موجود در کوفه با فرستادن نماینده اش حضرت مسلم به کوفه.
- اعلام مشروعیت حرکت خویش و استناد به سخن پیامبر و امر به معروف و نهی از منکر دانستن اقدام خویش
- بهره گیری عاطفی از مطرح کردن پیوسته خویش به عنوان فرزند رسول خدا و فرزند فاطمه.
- اتمام حجت و معرفی خویش و گرفتن هر بهانه از دست دشمن
- آماده سازی روانی اهل بیت خویش و اصحاب برای رویارویی با حوادث
- جذب عاطفی حر و یاران دیگر
- جبران کمیت اندک یاران با کیفیت آنان و برخورداری از یاران شجاع و شهادت طلب.
- تقویت بعد معنوی اصحاب با زمزمه ها و مناجات های عاشورا
- خطابه های مکرر امام و اصحاب برجسته در عاشورا، برای ایجاد نزلزل در دشمن
- بهره گیری از رجزهای حماسی هنگام مبارزه و حملات
- افشا گری های اسرای اهل بیت در کوفه و شام
- برگزاری مجالس یاد و سوگ، پس از بازگشت به مدینه
- تبلیغ فرهنگ ذکر و یاد و عزاداری توسط امامان
- و ....(473)
در دنیایی که القاء فکر یا مبارزه با یک اندیشه یا ترویج یک فرهنگ، با برنامه ریزی و تدبیر انجام می گیرد و کارهای بدون برنامه ریزی و آینده نگری چندان شیوه هایی در القاء تفکر عاشورایی ضروری است. فرهنگ عاشورا و پیام های این نهضت، اگر با تیز هوشی و درایت و برنامه عرضه و تبلیغ شود، می تواند در کشاندن مردم به این خط نورانی بسیار موثر باشد.

اصول انسانی و جنگ

هر چند که جنگ، معمولا همراه با کشتار و خونریزی و مجروح شدن انسان ها و خسارت های مالی و جانی است، اما مقررات ویژه ای هم دارد، به خصوص در زمینه مسائل انسانی، که رعایت آنها هم در گذشته دور، مورد توافق بوده است، و هم اکنون جزو مقررات بین المللی و پذیرفته شده میان کشورها است، مثل عدم تعرض به کودکان و زنان و غیر نظامیان، یا پایبندی به قراردادهای صلح و آتش بس، یا عدم استفاده از سلاح های کشتار جمعی و میکروبی و شیمیایی، با مصونیت جان اسیران و ...
در فرهنگ دینی، برای این مساله، ضوابط متعالی تری دیده می شود و انسان از کرامت و حرمت خاصی برخوردار است.
در حادثه کربلا، از سوی جبهه امام حسین (علیه السلام) به طور کامل پایبندی و مراعات اصول انسانی دیده می شود، اما که سپاه کوفه و فرماندهی دشمن، همه اصول انسانی را در جنگ، زیر پا می گذارند. مثلا: حمله عمومی به یک نفر، تعرض مسلحانه به زنان و کودکان، اسیر گرفتن زن مسلمان، غارت خیمه ها، بستن آب به روی اصحاب امام حسین (علیه السلام)، بریدن سرهای کشتگان و مثله کردن و ... همه از جلوه های رفتار غیر انسانی و نقض مقررات جنگی بود که از سوی دشمن انجام گرفت.
اما امام حسین (علیه السلام) در طول حرکت خویش، به اصول انسانی و اخلاقی کاملا پایبند بود.
هنگام حرکت به سوی کوفه، وقتی اموال کاروانی وابسته را مصادره کردند، حضرت به افراد آن کاروان فرمود: هر کس می خواهد همراه ما به عراق بیاید، کرایه اش را می پردازیم و هم صحبتی و همسفری خوبی با او خواهیم داشت و هر کس هم بخواهد جدا شود، منعی نیست، می تواند برود.(474)
در مسیر راه، بارها وضعیت و سرنوشت کاروان خود را به همراهان گفت، تا بدانند کجا می روند و از چه سرنوشتی استقبال می کنند وقتی در میان راه، به سپاه تشنه و از راه رسیده حربن یزید برخورد، همه آنان را سیراب کرد و فرمود حتی به اسبان آنان نیز آب دهند.(475)
روز عاشورا، وقتی شمر متعرض خیمه گاه امام شده بود، مسلم بن عوسجه از امام اجازه می خواست که شمر را که از سرکشان جباز بود، با تیر هدف قرار دهد، اما امام نهی کرد و فرمود: دوست ندارم که آغازگر جنگ باشم لا ترمه فانی اکره آن ابداهم.(476)
امام حسین (علیه السلام) بر بالین همه یاران شهیدش، حتی غلام خود و غلام ابوذر هم آمد و دعایش کرد. وقتی جون غلام ابوذر که سیاهپوست بود بر خون خویش غلتید، امام به بالین آمد و دعا کرد که: خدایا چهره اش را سفید و بویش را خوش گردان و او را با نیکان محشور کن و میان او و محمد و آل محمد، شناسایی برقرار ساز.(477) این احترامی بود که بر بردگان و سیاهپوستان نیز، به خاطر انسان بودنشان می گذاشت. همین برخورد را با غلام ترکی که به میدان رفت و بر زمین افتاد انجام داد، به بالین او آمد و گریست و چهره بر چهره اش نهاد. غلام، چشمانش را گشود و لبخندی زد. آنگاه مرغ جانش به سوی خدا پرکشید.(478)
برخلاف رفتار جبهه باطل که برای انسان ها هیچ قائل نبودند، نهضت عاشورا مظهر ارزشگذاری به حقوق انسانی و حریت و آزادگی آنان در انتخاب راه و برخورد شایسته از سوی پیشوا با مجموعه زیردستان و یارانش بود.
امام حسین (علیه السلام)، حتی کسانی همچون حر را نیز که کاروان حضرت را در محاصره نگه داشت و او را در سرزمین خشک و دور از آب، فرود آورد، پذیرفت و هنگامی که حر، پشیمان شد و توبه کرد و روز عاشورا با ناامیدی به سوی امام روی آورد، امام حسین 7 بزرگوارانه او را هم پذیرفت و عذر خواهی او را قبول کرد و پس از شهادتش نیز خود را به بالین او رساند.

بصیرت

شناخت روشن و یقینی از دین، تکلیف، پیشوا، حجت خدا، راه دوست و دشمن، حق و باطل، بصیرت نام دارد. از صفات شایسته و ستوده ای است که یک مسلمان در زندگی فردی و اجتماعی خود باید از آن برخوردار باشد. در مبارزات و فعالیت های سیاسی و اجتماعی و موضعگیری ها، جایگاه بصیرت روشن تر می شود. بدون آن، حتی مبارزه و جنگ انسان هم کورکورانه و گاهی در مسیر باطل قرار می گیرد. انتخاب درست نیز بستگی به بینش صحیح و بصیرت انسان دارد.
حضرت امیر (علیه السلام) از رزمندگان راستین با این صفت یاد می کند که: حملوا بصائرهم علی اسیافهم(479)، بصیرت های خویش را بر شمشیرهایشان سوار کردند. یعنی اگر در میدان نبرد تیغ می زدند، از روی بصیرت بود.
حماسه آفرینان عاشورا، بی هدف و کورکورانه به کربلا نیامده بودند. آنان اهل بصیرت بودند، هم نسبت به درستی و حقانیت راه و رهبرشان، هم به اینکه وظیفه شان جهاد و یاری امام است، هم شناخت دشمن و حق و باطل. این در کلام و شعار و رجز امام و یاران شهیدش مشهود است. حتی آگاهی امام حسین (علیه السلام) از فرجام شهادت در این سفر و آگاهانیدن یاران و همراهان به پایان این قیام، نوعی داشتن بصیرت و دادن بصیرت است، تا انتخاب افراد، آگاهانه باشد. امام خود می دانست که شهید خواهد شد ما ارانی الا مقتولا(480) این سرنوشت خونین را به یاران خویش نیز خبر داد تا همراهی شان از روی بصیرت و آگاهی باشد. شب عاشورا در جمع یاران خویش فرمود:
اینان مرا خواهند کشت و همه کسانی را که پیش روی من جهاد می کنند. پس از غارت، خانواده مرا به اسارت خواهند برد. بیم آن دارم که شما از اینها (شهادت و اسارت) خبر داشته باشید، یا بدانید ولی (از رفتن) شرم کنید. نیز نیرنگ نزد ما خاندان حرام است. هر کس دوست ندارد با ما باشد، بازگردد....(481)
این برای آن بود که همراهانش آگاهانه برای شهادت بمانند. در طول راه هم که می آمدند، از اینگونه سخنان فرمود. به نقل ابو مخنف: حضرت دوست نداشت که همراهیان با او همراه شوند مگر آنکه بدانند به استقبال چه وضعیت و سرنوشتی می روند. حضرت می دانست که اگر آینده را برای آن روشن کند، تنها کسانی همراهی اش خواهند کرد که حاضر به مواسات، فداکاری و کشته شدن در کنار او باشند.(482)
امام، خود به بی وفایی مردم آگاه بود، با این حال، به سوی کوفه حرکت کرد تا به تکلیف عمل کند. یاران او، علاوه بر بصیرتی که از کلمات امام در این مسیر گرفتند، خودشان در زندگی اهل تشخیص و شناخت بودند. درباره ابو ثمامه صائدی نوشته اند که بصیر بود، از تکسواران عرب و از چهره های برجسته شیعه بود.(483)
نافع بن هلال، شب عاشورا پس از سخنان امام حسین (علیه السلام) برخاست و ضمن اعلام وفاداری گفت: فانا علی نیاتنا و بصائرنا.(484)، ما همان انگیزه ها و بصیرت هایمان را داریم و از دست نداده ایم.
عابس ابی شبیت، وقتی خدمت امام رسید، به او چنین گفت: سلام بر تو ای اباعبدالله! خدا را گواه می گیرم که من بر آیین تو و آیین و خط مشی پدرت هستم.(485)
پس از ماجرای عاشورا، وقتی در مسجد کوفه، به امام حسین (علیه السلام) توهین کردند و ابن زیاد، شهید عاشورا را دروغگو خواند، صحابی بزرگوار و روشندل، عبدالله بن عفیف ازدی در مجلس حضور داشت، برخاست و به دفاع از اهل بیت و رد سخنان والی کوفی گفت: دروغگو پسر دروغگو تو هستی و پدرت و کسی که تو را امارت و ولایت داد و پدرش، ای ابن مرجانه! آیا فرزندان پیامبران را می کشید و سخن صدیقان می گویید؟(486)
بریر در صحنه کربلا وقتی با بعضی از چهره های خبیث سپاه دشمن گفت گو می کرد، گفت: الحمدالله الذی زادنی فیکم بصیره(487)، سپاس خدایی را که بصیرت و شناخت مرا درباره شما افزون ساخت.
چه کلان عبدالله عفیف و چه کلام بریر بن خضیر، نشان دهنده بصیرت آنان در انتخاب راه و شناخت دوست و دشمن است و با این سلاح در میدان مبارزه حاضر شدند.
امام صادق (علیه السلام) درباره حضرت عباس (علیه السلام) با تعبیر نافذ البصیره یاد می کند که گویای عمق شناخت آن شهید است و کان عمنا العباس بن علی نافذ البصیره صلب الایمان.(488) در زیارتنامه حضرت عباس (علیه السلام) نیز می خوانیم:
و انک مضیت علی بصیره من امرک مقتدیا بالصالحین(489) که شهادت او را از روی بصیرت و براساس اقتدا به صالحان برشمرده است. نیز می خوانیم: خدا را گواه می گیرم که تو همان راهی را رفتی که شهدای بدر و دیگر مجاهدان راه خدا پیمودند.(490)
در زیارتنامه حضرت مسلم بن عقیل نیز بر همین بصیرت در مبارزه و شهادت و پیمودن راه شهدای بدر و مجاهدان اسلام و اقتدا به صالحان و پیروی از انبیا تاکید شده است، با تعبیراتی همچون اشهد انک مضیت علی ما مضی علیه علبدریون المجاهدون ... و انک قد مضیت علی بصیره من امرک مقتدیا بالصالحین و متبعا للنبیین.(491)
عاشورا به ما می آموزد که در صحنه های زندگی، در پیروی ها و حمایت ها، در دوستی ها و دشمنی ها و موضعگیری ها، بر اساس شناخت عمیق و بصیرت عمل کنیم و با یقین و اطمینان به درستی کار و حقانیت مسیر و شناخت خودی و بیگانه و حق و باطل، گام در راه بگذاریم.

هر روز عاشورا

از درسهای مهم عاشورا، شناخت تکلیف دفاع از حق و مبارزه با باطل و ستم، در هر جا و هر زمان است. قیام حسینی تکلیف خاص آن حضرت و یارانش در آن مقطع زمانی خاص نبود. تکلیفی دینی به اقتضای آن شرایط و برخاسته از محکمات دین بود. هر گاه هر جا نظیر آن شرایط پیش آید، همان تکلیف هم ثابت است. حسین بن علی (علیه السلام) حرکت خویش را قیام بر ضد کسانی می دانست که ستمگرانه سلطه یافته اند، حلال الهی را حرام می کنند، عهد الهی را می شکنند، حدود خدا را تعطیل می کنند و برخلاف سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حرکت می کنند. در خطبه خویش، این ویژگی ها را در سلطه یزید، محقق می دانست و قیام بر ضد آن را تکلیف، و می فرمود: فلکم فی اسوه(492) در کار من برای شما الگو و سرمشق تبعیت و پیروی است. پس ماهیت قیام کربلا در گستره زمین و زمان جاری است و همه جا با الهام از این مکتب، باید بر ضد ستم قیام کرد و در راه آزادی و عزت فداکاری نمود.
جمله کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا حتی اگر حدیث هم نباشد، حقیقتی است که از متن دین و روح عاشورا بر می آید و شعاری است، نشاندهنده تداوم و پیوستگی خط درگیری حق و باطل در همه جا و همیشه، که عاشورای سال 61 یکی از بارزترین حلقه های این زنجیره طولانی است.
اینکه در زیارتنامه ها به صورت مکرر این مضمون آمده که: من با دوستانتان دوست و با دشمنانتان دشمن و در حال جنگم، با ولی شما ولایت و با عدو شما معادات دارم، از خداوند می طلبم که توفیق خوانخوهای شما را در رکاب پیشوایی راهنما و حق گو نصیبم کند و امثال این گونه تعبیرات، نشان تداوم این جبهه در طول تاریخ است، وگرنه عاشورا به پایان رسیده و دشمنان آن حضرت هم مرده اند، پس خصومت با چه کسانی و نصرت در چه جبهه ای؟
در زیارت حضرت عباس (علیه السلام) می خوانیم: انا لکم تابع و نصرتی لکم معده(493) من پیرو شمایم و یاری من برای شما مهیا است. این هم نشانه ای از تداوم عاشورا تا همیشه تاریخ است.
نبرد عاشورا گرچه از نظر زمان، بسیار کوتاه بود، اما از نظر امتداد، دارد. این آرزو و اشتیاق هم در زیارتنامه، مطرح است: یا لیتنی کنت معکم فافوز معکم.(494)
حضرت امام قدس سره درباره مفهوم هر روز عاشورا فرموده است:
این کلمه کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا یک کلمه بزرگی است ... همه روز باید ملت ما این معنی را داشته باشد که امروز روز عاشورا و ما باید مقابل ظلم بایستیم و همین جا هم کربلاست و باید نقش کربلا را ما پیاده کنیم، انحصار به یک زمین ندارد. انحصار به یک افراد نمی شود. قضیه کربلا منحصر به یک جمعیت هفتاد و چند نفری و یک سرزمین کربلا نبود، همه زمینها باید این نقش را ایفا کنند.(495)
الهامی که همه مبارزان راه آزادی از کربلا گرفته اند و قیام های عدالتخواهانه و احیاگرانه دین که در تاریخ اسلام بوده است، حلقه های دیگری از این مبارزه است و نشان می دهد که هر روز عاشورا و همه جا کربلاست. در انقلاب اسلامی ایران نیز، چه در حماسه هشت سال دفاع مقدس، همین اتصال به نهضت عاشورا منبع حرکت آفرینی و الهام بود.
امام خمینی ره درباره این پیوند در سالهای دفاع مقدس فرمود:
امروز، روز عاشورای حسینی است، امروز، ایران کربلاست، حسینیان آماده باشید.(496)
و در پیامی به مناسبت هفده شهریور فرمود:
عاشورا، قیام عدالتخواهان با عددی قلیل و ایمانی و عشقی بزرگ، در مقابل ستمگران کاخ نشین و مستکبران غارتگر بود و دستور آن بود که این برنامه سرلوحه زندگی امت در هر روز و هر سرزمین باشد. روزهایی که بر ما گذشت، عاشورای مکرر. بود و میدانها و خیابانها و کوی و برزنهایی که خون فرزندان اسلام در آن ریخت، کربلای مکرر. 17 شهریور، مکرر عاشورا و میدان شهدا مکرر کربلا و شهدای ما مکرر شهدای کربلا و مخالفان ما مکرر یزید و وابستگان او هستند.(497)
این جبهه هنوز هم گشوده است. پیروان حسین (علیه السلام) هر جا که میدان دفاع از مظلوم و سرکوب ظالم باشد، با الهام از همین درس و پیام، حضور را تکلیف خود می دانند.

پیام رسانی

گاهی عمل که در برهه ای از زمان انجام می گیرد، در هاله ای از ابهام باقی می ماند، یا به صورت تحریف شده به دیگران منتقل می گردد، یا کسانی که دانستن آنان می توانند موثر باشد، بی خبر می مانند.
برای موفقیت آمیز بودن هر حرکت انقلابی، باید پیام آن به دیگران برسد و روشنگری اذهان عمومی، سبب جلب افکار بدان سمت گردد، یا با تبیین ماهیت یک نهضت، جلوی تحریفها و کتمانها و سوء برداشتها گرفته شود.
در نهضت عاشورا از این عنصر سرنوشت ساز، استفاده شده است. امام حسین (علیه السلام)، پیام حرکت خود را هنگام بیرون آمدن از مدینه، در ایام اقامت در مکه، هنگام خروج از مکه به سمت کوفه، چه با خطابه هایش، چه با نامه هایی که برای هواداران و سران شیعه در کوفه و بصره نوشت، چه به نماینده ویژه خود مسلم بن عقیل که به کوفه فرستاد، ابلاغ کرد، تا حجت بر همه تمام شود و کسی بی خبر نماند.
مسلم بن عقیل، نامه امام را در کوفه، پس از آنکه گروهی از شیعیان گرد آمدند، در حضور آنان خواند و همه اشک شوق ریختند.(498) مسلم، این کار را پیوسته تکرار می کرد و با حضور هر گروهی جدید، نامه حسین بن علی را بر آنان باز می خواند.(499)
کسانی در راه این پیام رسانی جان باختند. از جمله قیس بن مسهر صیداوی بود که حامل پیام امام و نامه او به شیعیان کوفه بود و ماموران ابن زیاد او را دستگیر کردند و چون حاضر نشد مخاطبان پیام را افشا کند، جان بر سر این پیام نهاد و به شهادت رسید.(500)
پیام رسانی پس از شهادت امام و یاران، مرحله دیگری از رسالت به ثمر رساندن خون شهید است، تا دشمنان رسوا شوند و غافلان آگاه گردند و ستمگران نتوانند بر جنایت های خویش پرده پوشی کنند. نقش اسرای اهل بیت پس از عاشورا، رساندن پیام خون شهیدان بود، چه در برخوردهای فردی و موضعی و چه به صورت سخنرانیهای عمومی؛ مثل آن چه که حضرت زینب و حضرت سجاد در کوفه و دمشق انجام دادند تا همگان بفهمند که چه جنایتی نسبت به فرزند رسول خدا انجام گرفته است.
امام حسین (علیه السلام) در واپسین وداعی که با زین العابدین (علیه السلام) داشت، فرمود: فرزندم! از من به شیعیان من سلام برسان و به آنان بگو که: پدرم غریبانه جان داد، پس بر او ندبه کنید، و شهید شد، پس بر او بگریید.(501)
برنامه های گسترده ای که در فرهنگ دینی ما وجود دارد و به صورت عزاداری، گریه، نوحه سرایی، زیارت قبور شهدا، خواندن من زیارتنامه، سرودن شهر درباره حادثه عاشورا و مظلومیت اهل بیت، سلام دادن به شهدای کربلا هنگام آب نوشیدن و بسیاری از این گونه سنتهای دینی، هر یک به گونه ای رساندن پیام خون شهدا به دیگران است. بارزترین نقش حماسی حضرت زینب در کربلا همان پیام رسانی بود و بدون آن شاید کربلا آن گونه تاثیر و افشاگر نمی شود.

سرنی در نینوا می ماند اگر زینب نبود - کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
چهره سرخ حقیقت بهد از آن طوفان رنگ - پشت ابری از ریا می ماند اگر زینب نبود
در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب - پشت کوه فتنه ها می ماند اگر زینب نبود (502)

و این گونه یک نهضت باقی می ماند و اهداف فراموش نمی شود، سنت احیاگری و یاد نیز سبب زنده ماندن پیام می شود و بدون این گونه مراسم، هم اهداف فراموش می شود و هم ماهیت یک نهضت ممکن است مسخ و دگرگون شود.
امام خمینی (قدس سره) در مورد ضرورت این زنده نگهداشتن ها و تنظیم شعائر که سبب آگاهی جامعه و حفظ محتوای یک قیام در طول تاریخ است، فرموده است:
هر مکتبی هیاهو می خواهد، باید پایش سینه بزنند، هر مکتبی تا پایش سینه زنی نباشد حفظ نمی شود ... این نقشی است که اسلام را همیشه زنده نگه داشته، آن گلی است که هی به آن آب می دهند. زنده نگهداشتن این گریه ها زنده نگه داشته مکتب سیدالشهدا را(503) و فرموده است: آنچه دستور ائمه (علیهم السلام) برای بزرگداشت این حماسه تاریخی اسلام است و آنچه لعن و نفرین بر ستمگران آل بیت است، تمام فریاد قهرمانانه ملت ها است بر سردمداران ستم پیشه در طول تاریخ، الی الابد.(504)
رسالت وارثان خون شهدا و نسلی که بازمانده پدران انقلابی و رزمنده خویشند، سنگین است و آن رساندن پیام آن خون ها و مجاهدت ها و شهادت ها به فرزندان خویش و ملت های دیگر است. نوعی از مفهوم صدور انقلاب نیز در همین پیام رسانی نهفته است. این گونه است که برکات یک نهضت، از مرزها می گذرد و الهام بخش دیگران نیز می گردد.
هر انقلابی دو چهره دارد: خون و پیام ... همه صحنه ها کربلا است و همه ماه ها محرم و همه روزها عاشورا. باید انتخاب کند: یا خون را، یا پیام را. یا حسین بودن را، یا زینب بودن را، یا آن چنان مردن را، یا این چنین ماندن را.(505)

یاد و گرامیداشت

حادثه عاشورا، از یک سو بیدارگر وجدان ها و برانگیزاننده انسان ها برای مبارزه با ستم و زور بود، از سویی رسوا کننده حاکمانی که از جهل و غفلت مردم بهره می گرفتند و با نام دین، سلطه جابرانه و ضد دینی داشتند. مظلومان از این حماسه، درس و پیام می گرفتند و ظالمان از مطرح بودن عاشورا و پیام هایش وحشت داشتند. این بود که فعالیت کتمان و نسیان و زدودن از یادها از سوی امویان و هم خطان آنان انجام می گرفت و حرکت یادآوری و ذکر و طرح و تعظیم و تکریم، از سوی اهل بیت پیامبر (علیه السلام) انجام می شد تا از یادها نرود و تاثیر گذاری مداوم خود را داشته باشد.
برنامه ذکر و یاد، خطی بود برای مقابله با سیاست سکوت و خط منزوی سازی و بایکوت که به دست دشمنان حق انجام می گرفت. در راستای همین یاد بود که بر محور عاشورا و کربلا، فرهنگی پدید آمد که مجموعه ای از سنت ها را در خود داشت، از قبیل: گریه بر امام حسین (علیه السلام)، عزاداری، برپایی مراسم نوحه خوانی، شبیه خوانی و تعزیه، برگزاری مجالس وعظ و خطابه و منبر و مدح و مرثیه، سقایی و آبیاری تشنگان، زیارت امام حسین (علیه السلام) و شهدای کربلا چه از دور چه از نزدیک، مقدس شمردن تربیت سیدالشهدا (علیه السلام) و سجده بر تربت و ذکر گفتن با تسبیح تربت، استفاده از قلب کربلایی برای زائران کربلا، سرودن شعر و مرثیه و مقتل نویسی بر محور حادثه عاشورا و ... بسیاری از این گونه مراسم و شعائر که هر کدام نقشی در زنده نگهداشتن آن حادثه و تبدیل آن به فرهنگ عمومی شیعه داشت.
امامان شیعه نیز به این گرامیداشت و احیای خاطره عاشورا در قالب های مختلف، تشویق و ترغیب می کردند. شاعران بزرگی همچون دعبل، کمیت، سید حمیری، عبدالله بن کثیر در زمان ائه و صدها شاعر برجسته دیگر در دوران های بعد، با اشعار خود در زنده نگهداشتن مشعل یاد عاشورا کوشا بودند.
امام صادق (علیه السلام) به اصحاب خویش فرمود: با یکدیگر پیوند و رفت و آمد و ترحم داشته باشید، همدیگر را زیارت کنید، به ملاقات هم بروید، مذاکره کنید و امر ما را زنده بدارید: تراوروا و تلاقوا و تذاکروا و احیوا امرنا.(506)
استفاده از مجالس برای احیای خط ائمه، توصیه خود آنان بوده است. همچنین رفتن به زیارت قبر سیدالشهدا (علیه السلام) که احادیث فراوان و پاداش های عظیم در این باره آمده است. در سایه زیارت، همدلان و همسویان با خط عاشورا گرد هم می آیند و بر سر مزار شهید، با خون و راه و هدف شهید پیمان می بندند و از زندگی و شهادت آن درس و الهام می گیرند. برای زیارت هیچ امامی به اندازه زیارت حسین بن علی (علیه السلام) در کربلا، تاکید و توصیه نشده است. در روایات برای آن پاداشی برابر ده ها و صدها حج و عمره بیان شده است و راز آن، همان احیاگری زیارت نسبت به فلسفه قیام عاشورا و زنده نگهداشتن فرهنگ شهادت و میثاق با شهیدان است. امام صادق (علیه السلام) فرمود:
من لم یات قبر الحسین (علیه السلام) و هو یزعم انه لنا شیعه حتی یموت، قلیس هو لنا بشیعه.(507)
کسی که می پندارد پیرو و شیعه ماست، ولی تا زنده است هرگز به زیارت قبر حسین (علیه السلام) نرود، او شیعه ما نیست!
نشانه های فراوانی است که در عصر سلطه امویان و عباسیان حتی از زیارت قبر تربت امام حسین (علیه السلام) جلوگیری می کردند، چرا که این کار، نوعی همبستگی با مرام و آیین عاشورائیان را نشان می داد و زائران را به هم متحد و بر ضد ستمکاران بسیج می ساخت. از این رو خلفای عباسی نیز تلاش برای محو آثار قبر و پراکنده ساختن مردم از چنین تجمعی داشتند. به متوکل عباسی خبر می دادند که مردم در سرزمین نینوا برای زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) جمع می شوند و از این رهگذر، جمعیت انبوهی پدید می آید و کانون خطری تشکیل می شود. او هم ماموران خود را می فرستاد تا مردم
را متفرق و آثار قبر را ویران سازند و در کمین کسانی بنشینند که به زیارت امام حسین (علیه السلام) می روند.(508) به دستور خونین سیدالشهدا (علیه السلام) و فرات و علقمه و ... در تاریخ پیوسته منبع الهام و تغذیه روحی و فکری عاشقان آزادی و شرف بوده است و عاشورای حسینی و مزار سیدالشهدا (علیه السلام) در این زمینه نقش عمده ای داشته است.(509)
سجده بر تربت امام حسین (علیه السلام) نیز همین یاد آوری نسبت به عاشورا و فرهنگ شهادت را داراست. شهید مطهری در این زمینه نوشته است:
پیشوایان ما گفته اند: حالا که باید بر خاک سجده کرد، بهتر است آن خاک، از خاک تربت شهیدان باشد، اگر بتوانند از خاک کربلا برای خود تهیه کنید، که بوی شهید می دهد. تو که خدا را عبادت می کنی، سر بر روی آن خاکی بگذاری که تماس کوچکی، قرابت کوچکی با شهید دارد و بوی شهید می دهد اجر و ثواب تو صد برابر می شود.(510)
اینکه از تربت قبر سیدالشهدا، امامان شیعه و حضرت زهرا (علیه السلام) تسبیح می ساختند و با آن ذکر می گفتند،(511) یا توصیه می کردند که کام نوزادان خود را پس از ولایت با تربت قبر حسین (علیه السلام) بردارید: حنکوا اولادکم بتربه الحسین فانها امان.(512) برای همین پیوند دادن با فرهنگ شهادت و ایثار است که عاشورا جلوه بارز آن به شمار می آید.
برپای دسته های عزاداری و نوحه خوانی ها و سوگواری های سنتی، از برنامه های بسیار مهم در زنده نگهداشتن یاد عاشورا است. عاشقان خط حماسی ثارالله، با تشکیل دستجات و هیئتها و در سایه پرچم ها و علامت ها و کتیبه ها، عواطف پاک خود را نسبت به امام حسین (علیه السلام) زنده نگه می دارند و با افراشتن پرچم عزای حسینی، نوعی همبستگی فکری، روحی و مرامی با عاشورا پیدا می کنند و در سایه آن، درس ها و پیام های عاشورا را جاودانه می سازند. امام امت (رحمه الله علیه) می فرمود:
ما باید حافظ این سنت های اسلامی، این دستجات مبارک اسلامی که در عاشورا، در محرم و صفر و در مواقع مقتضی به راه می افتند، تاکید کنیم که بیشتر دنبالش باشند ... زنده نگه داشتن عاشورا با همان سابق و از طرف توده های مردم با همان ترتیب سابق که دستجات معظم و منظم، دستجات عزاداری به عنوان راه می افتاد.
باید بدانید که اگر می خواهید نهضت شما محفوظ بماند، باید این سنت ها را حفظ کنید.(513)
جان کلام در همین جمله آخر است و پیام عاشورا در مقوله یاد برای عصر حاضر نیز همین است که حماسه های خونین و امیدبخش و انگیزه آفرین شهدا را زنده نگاه داریم و به هر شکلی، با برنامه ریزیهای حساب شده، موضوع شهادت، رزمندگان، جبهه های نبرد، تظاهرات و راهپیماییها، مبارزات پیش از انقلاب، شهدای عزیز، آزادگان و جانبازان، عملیات های دفاع مقدس، خانواده های معظم شهدا، مزار شهیدان عزیز، شرح، پوستر و امثال این گونه مظاهر مربوط به فرهنگ جهاد و شهادت و ایثار را که همه از عاشورا الهام گرفته اند به یاد آوریم و جزو فرهنگ عمومی مردم سازیم و همانگونه که عاشورا با همه مظاهر و مضامینش در طول قرنهای متمادی در دل و جان و ذهن و زندگی پیروان امام حسین (علیه السلام) جاگرفت و با برنامه های مختلف، زنده ماند،(514) ارزش های انقلابی و شهادت تاریخ معاصر را نیز، هم به حافظه تاریخ بسپاریم تا به آیندگان منتقل شود، هم از این منابع الهام و حرکت آفرینی و ایده بخشی، حداکثر استفاده را در تربیت نسلی با ایمان، شجاع، عزتمند و صبور و مقاوم، ببریم.


منابع

395) وقعه الطف، ص 170، تاریخ طبری، ج 4، ص 303.
396) تاریخ طبری، ج 4، ص 266.
397) همان، ص 303.
398) مقتل الحسین، خاورزمی، ج 1 ص 182.
399) مفاتیح الجنان، زیارت مطلقه امام حسین، ص 424.
400) درباره موضوع ولایت و رهبری، از جمله در بخش پیامهای اعتقاید نیز مبحاحثی آمده است، مراجعه کنید.
401) وسائل الشیعه، ج 11، ص 196.
402) بحارالانوار، ج 27 ص 58.
403) همان.
404) وقعه الطف، ص 237.
405) عنصر شجاعت، ج 1 ص 164.
406) مفاتیح الجنان، زیارت امام حسین در نیمه رجب، ص 442.
407) تهذیب الاحکام، ج 6، ص 72.
408) التهذیب، ج 6، ص 76.
409) مفاتیح الجنان زیارت اربعین، ص 468.
410) صحیفه نور، ج 21، ص 173.
411) موسوعه کلمات الامام الحسین، ص 291.
412) بحارالانوار، ج 44 ص 328.
413) مفاتیح الجنان، زیارت مخصوص و زیارت مطلقه امام حسین (علیه السلام)، (ص 758، 775، 777). در زیارت وارث هم همین تعبیر وجود دارد (ص 427).
414) موسوعه کلمات الامام الحسین، ص 356.
415) من رای سلطانا جائرا... (موسوعه کلمات الامام الحسین، ص 360).
416) بحارالانوار، ج 44، ص 383.
417) ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 39.
418) بحارالانوار، ج 100، ص 37، تحف العقول، ص 239.
419) ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 62.
420) مفاتیح جنان، زیارت امام حسین (علیه السلام) در اول رجب، ص 439.
421) صحیفه نور، ج 20، ص 189.
422) همان، ص 190.
423) بحارالانوار، ج 45، ص 158.
424) غرر الحکم (چاپ دان ش گاه)، ج 1، ص 104.
425) انبیاء، آیه 18.
426) الاترون آن الحق یعمل به و آن الباطل لا یتناهی عنه (بحارالانوار، ج 44، ص 381.
427) وقعه الطف، ص 107.
428) موسوعه کلمات الحسین، ص 563.
429) وقعه کلمات الامام الحسین، ص 360.
430) موسوعه الامام حسین، ص 360.
431) کامل، ابن اثیر، ج 3، ص 280.
432) موسوعه کلمات الامام الحسین، ص 336.
433) در زیارتنامه های، مختلف. ر . ک: مفاتیح الجنان، صفحات 418، 423، 425، 441، 444.
434) همان، صفحات 418، 423، 425، 441، 444.
435) صحیفه نور، ج 18، ص 12.
436) صحیفه نور، ج 2، ص 11.
437) همان، ج 9، ص 57.
438) نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت 244.
439) صحیفه نور، ج 20، ص 236.
440) وقعه الطف، ص 166.
441) آل عمران، آیه 179.
442) ارشاد، شیخ مفید (چاپ کنگره شیخ مفید)، ج 2، ص 75.
443) موسوعه کلمات الامام الحسین، ص 348.
444) کشف الغمه، ج 2، ص 29.
445) ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 91.
446) موسوعه کلمات الامام الحسین، ص 402.
447) مقتل الحسین، مقرم، ص 265.
448) مناقب، ابن شهر اشوب، ج 4، ص 89.
449) تحف العقول، ص 239.
450) تاریخ طبری، ج 5، ص 404 الاترون الحق لا یعمل به ....
451) صحیفه نور، ج 15، ص 148.
452) همان، ج 2، ص 208.
453) مقتل الحسین، مقرم، ص 370.
454) اعیان الشیعه، ج 1، ص 612.
455) مفاتیح الجنان، زیارت امام حسین در شب نیمه شعبان، ص 443.
456) مفاتیح الجنان، زیارت امام حسین (علیه السلام) در اول رجب، ص 440.
457) موسوعه کلمات الامام الحسین، ص 501.
458) اعیان الشیعه، ج 1، ص 609.
459) صحیفه نور، ج 13، ص 225.
460) مفاتیح الجنان، زیارت عاشورا، ص 457.
461) موسوعه کلمات الامام الحسین، ص 361.
462) قصص، آیه 21.
463) اعیان الشیعه، ج 1، ص 588.
464) بحارالانوار، ج 44، ص 329.
465) وقعه الطف، ص 201.
466) ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 30.
467) مفاتیح الجنان، زیارت مسلم بن عقیل، ص 402.
468) التهذیب، شیخ طوسی، ج 6، ص 76.
469) فرهنگ عاشورا، ص 279.
470) همان، ص 279.
471) صحیفه نور، ج 16، ص 219.
472) صحیفه نور، ج 17، ج 17، ص 60.
473) نمونه ها و شواهد یاد شده را به طور مستند و مشروح در فرهنگ عاشورا به همین قلم، ذیل مدخل تاکتیک های نظامی تبلیغی مطالعه کنید.
474) وقعه الطف، ص 157.
475) بحارالانوار، ج 44، ص 375، وقعه الطف، ص 168.
476) موسوعه کلمات الامام الحسین، ص 415.
477) اعیان الشیعه، ج 1، ص 605.
478) همان، ص 607، بحارالانوار، ج 45، ص 30.
479) بحارالانوار، ج 45، ص 87.
480) بحارالانوار، ج 45، ص 87.
481) موسوعه کلمات الامام الحسین، ص 399.
482) وقعه الطف، ص 166.
483) ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 46.
484) عنصر شجاعت، ج 1، ص 316.
485) وقعه الطف، ص 237.
486) همان، ص 266.
487) عنصر شجاعت، ج 1، ص 164.
488) اعیان الشیعه، ج 7، ص 430.
489) مفاتیح الجنان، زیارت حضرت عباس (علیه السلام)، ص 435.
490) همان.
491) همان، زیارت مسلم بن عقیل، ص 403.
492) تاریخ طبری، ج 4، ص 304.
493) مفاتیح الجنان، زیارت حضرت عباس، ص 435.
494) همان، زیارت امام حسین در روز عرفه، ص 453 و زیارت مطلقه امام حسین، زیارت هفتم، ص 430.
495) صحیفه نور، ج 9، ص 202.
496) همان، ج 20، ص 195.
497) همان، ج 9، ص 57.
498) وقعه الطف، ص 100.
499) ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 41.
500) موسوعه کلمات الامام الحسین، ص 340.
501) همان، ص 486.
502) از قادر طهماسبی، (فرید).
503) صحیفه نور، ج 8، ص 69.
504) صحیفه نور، ج 21، ص 173.
505) پس از شهادت، ص 13.
506) پس از شهادت، ص 282.
507) وسائل الشیعه، ج 10، ص 336.
508) تراث کربلا، سلمان هادی طعمه، ص 34.
509) در این زمینه ها ر . ک: کربلا، کعبه دلها از نویسنده.
510) شهید (ضمیمه قیام و انقلاب مهدی، ص 127.
511) بحارالانوار، ج 82، ص 333 و 341.
512) وسائل الشیعه، ج 10، ص 410./
513) صحیفه نور، ج 15، ص 204.
514) بحث گسترده تر پیرامون این موضوع را در مجموعه مقالات کنگره امام خمینی وفرهنگ عاشورا (چشمه خورشید، ج 1، ص 113) مقاله سنتهای احیاگری، روشهای پاسداری از حماسه عاشورا و فرهنگ آن در تاریخ فرهنگ اسلامی مطالعه کنید.


فهرست مطالب

- ولایت رهبری
- تولی و تبری
- امر به معروف و نهی از منکر
- عدالتخواهی
- باطل ستیزی
- جهاد
- آزمون
- اصلاح
- پیروزی خون بر شمشیر
- الگوگیری
- تدبیر و برنامه ریزی
- اصول انسانی و جنگ
- بصیرت
- هر روز عاشورا
- پیام رسانی
- یاد و گرامیداشت
منابع